سنت پیامبر آخرالزمان: ازدواج
روابط قبل و بعد،موانع،آسیبها و... در ازدواج

 

 
اينگونه از دوست پسر يا دوست دختر خود ببريد!!!
اگر شما هم جزو اين دسته از افراد هستيد، بايد بدانيد كه مهم‌ترين قدم در قطع رابطه اين است كه با موضوع منطقي برخورد كنيد. در واقع بخش احساسي وجودتان را تا مدتي خاموش كنيد
 
 
 
در بین ازدواج هایی که به طور غیرسنتی انجام می شوند، تعداد زیادی دختر و پسر هستند که به دلیل ناتوانی در قطع رابطه دوستی شان، آن را ادامه می دهند. در واقع ازدواج می کنند، چون از ابتدا هدف آشنایی شان ازدواج بوده و با وجود تمام مشکلات و ناهماهنگی هایی که در رابطه شان احساس می کنند، به خاطر عادت به یکدیگر رابطه را تا مرحله ازدواج ادامه می دهند. برای آنها جدا شدن از یکدیگر غیر ممکن است حتی اگر زندگی در کنار همدیگر هم غیرممکن باشد!
 
 
منطقی صحبت کنید
در چنین شرایطی، واکنش احساسی حکم به ادامه دادن رابطه می کند و دختر و پسر مدام خود را قانع می کنند که شاید در آینده همه چیز تغییر کرد و این رابطه بهتر شد. اما بخش منطقی ذهنشان به آنها می گوید که این رابطه سرانجامی نخواهد داشت.
اگر شما هم جزو این دسته از افراد هستید، باید بدانید که مهم ترین قدم در قطع رابطه این است كه با موضوع منطقی برخورد كنید. در واقع بخش احساسی وجودتان را تا مدتی خاموش کنید ( اگرچه بسیار دشوار است اما غیرممکن نیست ) و بعد با بخش منطقی وجودتان به خود، طرف مقابل و رابطه تان نگاه کنید.
 
مطمئن باشید یک رابطه طولانی را که برای آن اهداف بلندمدتی تعریف کرده بودید، نمی توانید با احساسات خاتمه دهید. اگر بتوانید تكلیف تان را با خودتان روشن كنید و به قول معروف با خودتان كنار بیایید خواه ناخواه طرف مقابل را هم وادار می کنید که از فاز احساسی فاصله بگیرد و منطقی تر فکر کند.
آخرین دیدار را برنامه ریزی کنید
برای خاتمه دادن یک رابطه، موضوع را به صورت حضوری یا تلفنی مطرح کنید. اما اگر می دانید تاب تحمل اصرارهای طرف مقابل برای حفظ رابطه را ندارید، قبل از حضور در محل قرار، همه واکنش ها و پاسخ ها و اصرارهای احتمالی او را پیش بینی کرده و برای آن جوابی آماده کنید. این طور هم ذهن خودتان آماده تر است هم راحت تر او را قانع می کنید که این رابطه سرانجامی نخواهد داشت.
 
به او بگویید که فکر می کنید آینده مطلوبی در كنار هم نخواهید داشت و خوشبختی و آرامش را در آینده از هم دریغ خواهید کرد. بگویید این تصمیم به نفع هر دو شماست و امیدوارید سرنوشت خوبی در انتظارش باشد.
یک باره ببُرید
هر هدیه و یادگاری كه از او دارید برگردانید. اگرچه نگه داشتن یادگاری ها درخواستی است که او از شما خواهد داشت اما به یاد داشته باشید همین یادگاری های کوچک و به ظاهر کم اهمیت می توانند در دوران تنهایی و روزهایی که شما از بهم خوردن رابطه تان غمگین هستید ( و البته واکنش طبیعی هر جدایی هم غمگینی است ) شما را وسوسه کند تا رابطه را از سر بگیرید.
 
اگر ایمیل و پیامكی رد و بدل شده آنها را پاك كنید و هیچ تلفنی را از طرف او یا واسطه هایش نپذیرید. یک رابطه برای تمام شدن به قطع ناگهانی نیاز دارد. قطع ذره به ذره رابطه هر دو شما را زجر خواهد داد و احتمال برقراری مجدد رابطه را بالا می برد.
 
 
بی خبر نروید
معمولا حتی اگر وابستگی و علاقه ای هم شكل گرفته باشد، می بیند كه بعد از 2 یا 3 ماه کم کم به راحتی با مسئله كنار می آیید. اگر رابطه تان رسمی شده و خواستگاری با حضور خانواده ها انجام گرفته است هم بهتر است به همین شكل به خانواده طرف مقابل اطلاع داده شود. هرگز طرف مقابل را در بی خبری نگذارید. یک دفعه نروید و خود را گم و گور نکنید. دلایلتان را بگویید و شجاعانه با ماجرا رو به رو شوید.
بعد از جدایی چه کنید؟
بعد از جدایی تا مدتی غمگین هستید، پشیمان می شوید، احساس تنهایی می کنید، دوست دارید به خاطرات دو نفره تان مراجعه کنید و به تمام مکان هایی که با هم رفته اید سر بزنید. آهنگ های غمگین گوش دهید، رمان های عاشقانه بخوانید و گریه کنید... این ها همه طبیعی است.
اما نباید اجازه دهید این رفتارهای طبیعی، شما را از ادامه زندگی باز دارند. رابطه ای که سرانجامی ندارد، باید در نطفه خفه شود. این بزرگترین لطفی است که شما به خود و طرف مقابل می کنید.
بگذارید از او فقط خاطره ای باقی بماند، مثل دوستی که یک روز در قطار ملاقات کرده اید و مسیر هر دو شما بعد از چند ساعت از هم جدا شده و به سمت مقصد متفاوتی رفته اید.

 

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:29 :: نويسنده : ابوذر

 
12 راه قبل از طلاق
روي يك كاغذ خوبي‌ها و بدي‌هاي همسرتان را بنويسيد. تجربه‌هاي مثبت و منفي‌اي كه در اين زندگي به دست آورديد را نيز فهرست كنيد.
 
 
اگر در گرفتن یک تصمیم قطعی برای ترک زندگی یا ادامه آن مانده اید می توانید از این راهنمایی های کلی و پیشنهادی استفاده کنید. به این 12 مسئله و نکته در زندگی زناشویی تان توجه کنید. اگر آنها را در زندگی تان لحاظ کردید و به نتیجه رسیدید می توانید راحت تر برای ماندن یا ترک رابطه تصمیم بگیرید:
1 - زود جدا نشوید : 
شما برای ازدواج وقت، انرژی، پول، امیدها و رویاهایتان را هزینه کردید. فقط کسانی از جدایی شان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمی کنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کرده اند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیم گیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطه ای که درآن هستید بگذارید.
2 - فرزندانتان را درنظر بگیرید و تأثیر طلاق را بر زندگی آنها جدی بگیرید : 
کودک نوپا، بچه دبستانی و فرزندتان که از لحاظ عاطفی به پدر و مادرش وابسته است را نمی توانید قربانی تصمیم های خودخواهانه خودتان بکنید. تصمیم برای طلاق یا زندگی در شرایطی که به کودک آسیب های روانی وارد می شود بسیار حساس است. تغییر شرایط مالی، مکان زندگی و سبک زندگی برای کودک بسیار سخت است و او را تحت تأثیر قرار می دهد.
3 - اگر همسرتان اعتیاد دارد و یا خشونت طلب است از همه فرصت های درمانی و حمایت های اجتماعی و خانوادگی تان استفاده کنید.  
مثلاً اگر همسرتان اعتیاد دارد پیش از تصمیم به جدایی به مشاوره بروید. او را به مراکز ترک اعتیاد بفرستید. از روانپزشکان کمک بگیرید و از خانواده بخواهید تا او را برای حفظ زندگی ترغیب و تشویق کنند. اما اگر بعد از همه تلاش ها و برنامه ریزی هایتان او رویه اش را تغییر نداد گزینه جدایی انتخاب خوبی است زیرا اگر فرزندانی هم داشته باشید آنها را از این بلای خانمان سوز دور نگه می دارید.
4 - تغییر کنید : 
چطور می توانید همسر بهتری باشید؟ در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطاف پذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر می دهید و عادت ها و تفکرات اشتباهتان را کنار می گذارید نتیجه اش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش می کنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطاف پذیر باشید، او را نیز تغییر می دهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید.
5 ـ مشاوره بگیرید :
اگر از آن دسته آدم هایی هستید که رفتن پیش یک مشاور خانواده را وقت تلف کردن یا پول دور ریختن می دانید، بسیار اشتباه می کنید. این طرز تفکر غلط را کنار بگذارید و مطمئن باشید کمی هزینه برای حفظ زندگی به شما ضرری نمی زند.
6 - همسرتان را پیش مشاور ببرید :
او را تشویق کنید تا برای حل مشکلاتی که در رابطه به وجود آمده است با مشاور گفت و گو کند. شاید او مخالفت کند اما اگر ببیند شما برای جدایی جدی هستید و زندگیش را دوست داشته باشد، حتماً به پیشنهاد شما گوش خواهد داد. اگر او این پیشنهاد را نپذیرد و همچنان برسر مواضعش باشد، تصمیم گیری را برای هردوی شما سخت خواهد کرد.
7 - خودتان را امتحان کنید :
پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ می شود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمی آیید؟ این روش به شما کمک می کند بیشتر و عمیق تر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی می رسید.
8 ـ همسرتان را ارزیابی کنید :
روی یک کاغذ خوبی ها و بدی های همسرتان را بنویسید. تجربه های مثبت و منفی ای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگی ها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرست هایتان را باهم مقایسه کنید. چه می بینید؟ امید برای بهبود زندگی یا نتایجی تأسف بار؟
9 ـ نا امیدانه رفتار نکنید :
ممکن است به خاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کرده اید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحی تان را بررسی کنید آیا روزها خوشحال هستید. آیا فرزندانتان را دوست دارید؟ آیا به خودتان اهمیت می دهید. پاسخ هر کدام از اینها اگر نه باشد به این معنی است که از لحاظ روحی ضعیف شده اید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطه تان باشد. اگر این چنین است به فکر درمان باشید.
10 ـ عشق را رها نکنید :
علاقه می تواند مشکل گشای شما باشد. اگر می بینید هنوز هم همسرتان را دوست دارید و نگاه دلسوزانه ای به زندگی دارید می توانید برای بهبود رابطه امیدوار باشد. اما نفرت دریچه های قلب و فکر شما را برای مسالمت و همزیستی همدلانه با همسرتان مسدود خواهد کرد. اگر همسرتان رفتاری دارد که شما را آزار می دهد اما باز هم در درون وجودتان بارقه های محبت را می بینید برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید.
11 ـ برای همسرتان نامه بنویسید :
اگر نمی توانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامه ای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر می نویسند و از آن نتیجه می گیرند. این روش نه قدیمی و نه بی فایده است. گزینه ای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید.
12 ـ آخرین راه : اگر همه تلاشتان را در مدت زمانی حداقل یک ساله کردید و همسرتان هیچ تغییری نکرد و زندگی تان سخت تر شد تصمیم برای جدایی چندان غیرمعقول نخواهد بود. در هر صورت این زندگی شماست که از این رابطه آسیب می بیند و خودخواهانه نیست اگر نمی خواهید اجازه بدهید کسی آن را با فشارهای روانی، آسیب های روحی و عاطفی و جسمی خراب کند.

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:27 :: نويسنده : ابوذر

 
وقتي نمي‌دانيد چطور علاقه‌تان را به همسرتان نشان دهيد

زندگي‌تان را نجـــات دهيــــد

سكوت در زندگي زناشويي يعني تمام شدن همه چيز. اگر مي‌خواهيد ارتباط‌تان مثل روز اول پيش برود چاره‌اي جز مطرح كردن خواسته‌ها و احساسات‌تان نخواهيد داشت. يادتان نرود كه همين نگفتن‌هاي كوچك مي‌تواند انباري از احساسات مطرح نشده در شما بسازد و ارتباطي كه از خراب شدنش مي‌ترسيد را تهديد كند. پس اگر مي‌خواهيد با همسرتان رابطه نزديك‌تري داشته باشيد، با كمك اين راه‌ها احساسات و خواسته هايتان را بيان كنيد


راه و رسم درد دل كردن با زن‌ها

 شايد فكر كنيد كه دنياي شما و همسر خانه دارتان، آنقدر با هم تفاوت مي‌كند كه حرف‌ها و مشكلات‌تان برايش قابل درك نخواهد بود اما اشتباه مي‌كنيد. اگر شما بخواهيد و برايش تلاش كنيد، در يك زندگي مشترك فاصله تفكرات شما و همسرتان كمتر از چيزي خواهد شد كه انتظارش را داريد. اگر هر روز برايش از خاطرات كارتان و شرايط‌تان صحبت كنيد، درك مشكلات شما برايش آسان‌تر خواهد بود. اگر هر روز او را از احساسات‌تان و مشكلاتي كه برايتان پيش آمده با خبر كنيد، او بهترين همراه‌تان خواهد شد و در مواقعي كه حتي انتظارش را نداريد به شما كمك خواهد كرد.

 نقش مرد داستان‌هاي عاشقانه را بازي نكنيد و فكر نكنيد كه يك تنه بايد جور همه مشكلات را بكشيد و نگذاريد كسي از آن‌ها خبردار شود. اگر همسر شما در جريان مشكلات‌تان باشد، حتي در صورتي كه راه حلي براي‌شان نداشته باشد، درك احساس‌تان برايش آسان‌تر خواهد بود. پس باز زندگي را به تنهايي به دوش نكشيد.

 اگر موضوعي شما را آزار داده آن را پنهان نكنيد. نه با دعوا و نه با تهديد بلكه در كمال دوستي و آرامش خواسته‌تان را به او بگوييد. اگر كاري كرده كه از آن ناراضي هستيد و حرفي زده كه شما را ناراحت كرده، سعي كنيد بدون به تعويق انداختن اين موضوع و انبار كردن ناراحتي‌هاي‌تان روي هم در موردش با هم صحبت كنيد. با زبان خودش وارد بحث شويد و نگذاريد كه انتقاد شما او را مضطرب يا ناراحت كند.

 قرار نيست براي راحت كردن خودتان به همه خواسته‌هاي او جواب منفي بدهيد اما بايد قدرت نه گفتن را هم به توانايي‌هاي ديگرتان اضافه كنيد. از ترس ناراحتي او يا ايجاد تنش در زندگي مسئوليت‌هايي كه خارج از توا‌ن‌تان هستند يا براي‌تان فشاري غيرقابل تحمل دارند را قبول نكنيد. هرگز براي خوشحال كردنش وعده‌اي به او ندهيد كه عملي كردنش براي‌تان تبديل به يك استرس بزرگ و فشار رواني شود. غم‌ها و شادي‌هاي رابطه را با هم تحمل كنيد. از اين طريق احساسات ديگري را بهتر خواهيد شناخت و باعث خواهيد شد كه هر روز بيشتر از روز قبل به يكديگر نزديك شويد.

 اگر از گفتن موضوعي هراس داريد و فكر مي‌كنيد به رابطه شما آسيب مي‌زند، سعي كنيد كه با زبان همسرتان اين حس يا اين واقعيت را با او در ميان بگذاريد. خط قرمزهايش را بشناسيد و بفهميد كه مطرح كردن اين موضوع با چه واژه‌ها و در چه شرايطي به نفع رابطه شما تمام مي‌شود. يادتان نرود در دنياي زندگي مشترك، هيچ حرفي نبايد ناگفته بماند بلكه بايد تمامي حرف‌هاي‌تان را با زبان و حال و هواي مناسب خودش به زبان بياوريد.
 

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : ابوذر

 
در سال اخیر عدم تعهد در روابط يك معضل اجتماعي تبدیل شده و خيلي‌ها دنبال پاسخ اين سوال هستند كه چرا زوجين به يكديگر خیانت مي‌كنند؟..
 


هيچ خانواده‌اي به قصد از هم پاشيــدن تشكيل نمــي‌شود. هيچ‌كس دلــش نمــي‌خواهد سرنوشت خانواده‌اي كه با هزار اميد و آرزو مي‌سازد، دعوا و كشمكش و دست آخر جدايي باشد. همه زوج‌ها در آغاز زندگي مشترك‌شان متعهد مي‌شوند تا پايان راه كنار هم بمانند و از مسير تعهدات‌شان خارج نشوند. نه فقط در ايران كه در همه جاي دنيا اين پايداري و ثبات براي خانواده‌ها مهم است و حتي سلامت روحي و رواني بچه‌ها و تربيت درست آن‌ها به همين ثبات و پايبندي زن و شوهر نسبت به هم بستگي دارد اما به‌نظر مي‌رسد در سال‌هاي اخير موضوع پايبند نبودن زوجين نسبت به هم به يك معضل اجتماعي در جهان تبديل شده و خيلي‌ها دنبال پاسخ اين سوال هستند كه چرا گاهي زوجين يكديگر را فراموش مي‌كنند و از مسير مشترك و اصلي زندگي خارج مي‌شوند؟



آدم‌هايي كه  لب مرز هستند

دلايل متعددي براي گريز زوج‌ها از تعهد و پايبندي نسبت به زندگي وجود دارد اما موضوع اختلالي كه در شخصيت برخي افراد وجود دارد يكي از دلايل علمي و تخصصي محسوب مي‌شود. در اين حالت، فرد به ظاهر سالم و بدون توهم و هذيان به‌نظر مي‌رسد و حتي فردي اجتماعي است، اما در تفكراتش مشكل دارد و كسي به جز فردي كه با او زندگي مي‌كند، نمي‌تواند به تفكرات دروني عجيب و غريبش پي ببرد. چنين فردي متفاوت فكر مي‌كند و در زندگي با شريكش هم مي‌خواهد تفكرات خودش را به او بقبولاند. اين افراد كارهاي طبيعي افراد عادي را انجام نمي‌دهند و دوست دارند به همه اين باور را بدهند كه كارهاي عجيب خودشان درست است. يكي از اختلالات شخصيتي كه باعث بروز چنين حالاتي مي‌شود شخصيت مرزي نام دارد. افرادي كه شخصيت مرزي دارند، ثبات خلقي ندارند و هر لحظه و هر روز يك مدل هستند. گاهي خوشحال‌اند و اظهار علاقه مي‌كنند و گاهي هم مضطرب و بدحال مي‌شوند. در چنين افرادي ممكن است، محيط و افراد ديگر در بروز اختلالات تاثير بگذارند اما عامل اصلي اختلال شخصيت، خود فرد است كه توانايي ايستايي و ثبات در عقيده را ندارد.



تقصير من نيست

در افراد عادي هم در شرايط مختلف تغييرات خلق و خوي به‌وجود مي‌آيد اما با گذشت مدت زماني كوتاه به حالت عادي باز مي‌گردند. بعضي از افراد اختلال شخصيت مرزي ثبات گفتاري هم ندارند. وقتي ثبات گفتاري، ثبات عقيده و ثبات خلقي در يك زندگي زناشويي، وجود نداشته باشد طبيعي است كه مشكلات آغاز مي‌شود. اين افراد به همسر خود ابراز علاقه مي‌كنند ولي ممكن است جاي ديگري هم سرگرم باشند و همين احساسات وعلاقه را به فرد ديگري هم ابراز كنند. در ميان افراد بي‌ثبات، عده‌اي وجود دارند كه مشكلات بي‌‌تعادل بودن رفتار خود را به طرف مقابل نسبت مي‌دهند. به طرف مقابل خود مي‌گويند؛ ايراد توست كه من به ديگري گرايش پيدا كرده‌ام و حتي پايبند نبودن خود را به طرف مقابل مربوط مي‌دانند. حتي گاهي اوقات اين افراد ثبات شغلي معقولي هم ندارند و ممكن است در يك فاصله زماني كوتاه چند بار شغل خود را تغيير دهند. اين افراد در محيط كار بي‌هيچ بهانه‌اي قطع ارتباط مي‌كنند و ديگران را مقصر مي‌دانند يعني حتي ناسازگاري خود با محيط را بر گردن ديگران مي‌اندازند.



گاه شاد، گاه غمگين

گروه ديگري نيز از افراد بي‌ثبات وجود دارند كه از نوعي افسردگي موسوم به افسردگي دو قطبي رنج مي‌برند. اين افراد افسرده‌هايي هستند كه در برخي موارد حالت افراد افسرده و نگران را دارند و در ديگر حالات دچار شيدايي و سرخوشي بيش از اندازه مي‌شوند. يعني بدون علت خاصي شادند، مي‌خندند و سر خوش‌اند. در حقيقت اين افراد به‌دليل مواد بيوشيميايي كه در مغزشان وجود دارد بدون دلايل خارجي و محيطي، شاد يا غمگين هستند. اين‌ها در حالت افسردگي يك سري حالات و علائم خاص دارند و در شادي و سرخوشي يك سري حالات، حرف‌ها و رفتارهاي خاص ديگر.




 
وسواسي‌هاي بلاتكليف

گروه ديگري از افراد دچار عارضه‌اي به نام وسواس فكري هستند كه نيازمند بررسي و درمان خواهند بود. اين افراد را مي‌توانيم با يك مثال بررسي كنيم؛ مرد متاهلي را درنظر بگيريد كه از زندگي خود راضي است اما در طول رخدادهاي محيط خارج از منزل با خانم ديگري آشنا مي‌شود. او قصد جدايي از همسرش را نداشته و از زندگي‌اش گلايه‌اي ندارد. حتي مي‌گويد همسرم خوب است و قصد جدايي ندارم. فرزندان خوبي دارم. با خانم جديدي هم كه آشنا شده‌ام به درد من براي زندگي نمي‌خورد و قصد ندارم با او ازدواج كنم اما نمي‌دانم چرا نمي‌توانم از او دل بكنم و او را كنار بگذارم. اين افراد بين 2 حالت زندگي در تعارض هستند و نمي‌توانند راه درست را انتخاب كنند. اين‌ها نيازمند كمك و حمايت‌اند و بايد تحت نظر و درمان قرار بگيرند. اگر چه برخي اوقات اين افراد در پوشش شرع و دين روابط خود را توجيه مي‌كنند اما بايد به آن‌ها گفت كه شايد در گذشته مثل دوران جنگ و نياز به ازدياد نسل، ازدواج يا آشنايي با خانم ديگري به‌منظور حمايت خانوادگي توجيه داشت اما امروزه رضايت همسر اول براي ازدواج موقت يا دائم با زن ديگر، لازم و ضروري است و تاكيد مي‌شود در غيراين صورت بروز مشكلات زناشويي حتمي و جدي خواهد بود. در چنين شرايطي شيرازه زندگي به هم مي‌خورد و مسير آن به سوي جدايي، طلاق و حتي خيانت كشيده مي‌شود.



مرداني كه همسر سنتي مي‌خواهند اما...

مهم‌ترين عاملي كه به انسان براي حل اين مشكلات كمك مي‌كند، علت‌يابي است. متاسفانه عده زيادي از افرادي كه دچار چنين مشكلاتي در زندگي مي‌شوند قبل از آنكه فكر علت‌يابي باشند دنبال راه چاره مي‌گردند. در چنين شرايطي بايد قبل از هر چيز سبب‌شناسي كرد و ديد كه طرف مقابل در كدام يك از گروه‌هاي مذكور قرار مي‌گيرد. بايد پذيرفت كه زنان هم نسبت به سال‌هاي پيش و حتي دهه‌هاي قبل تغيير كرده‌اند. در گذشته خانم‌ها سنتي زندگي مي‌كردند و سنتي ازدواج مي‌كردند. اما امروزه زنان در اجتماع حضور يافته‌ و از رفتارها و جايگاه سنتي خود فاصله گرفته‌اند؛ دانشگاه مي‌روند وتحصيل مي‌كنند و در مدارج مختلف شغلي جاي مي‌گيرند. اين در حالي است كه در طول اين سال‌ها مردان نيازي به تغيير در خود نديده‌اند و هيچ تغيير اساسي‌اي پيدا نكرده‌اند. امروزه زنان ديگر سنتي فكر نكرده و سنتي زندگي نمي‌كنند اما مردان سنتي‌اند و همچنان دوست دارند تا همسران سنتي داشته باشند. اكنون ديگر مردان با روش‌هاي سنتي نمي‌توانند همسر خود را خوشحال كنند. شايد اگر سال‌هاي دور بود و زنان سنتي بودند، مرد همسر ديگري انتخاب مي‌كرد و زن اول هيچ اعتراضي نداشت اما امروزه ديگر نمي‌توان چيزي حالي را تصور كرد.



به جزئيات هم فكر كنيد

زن و شوهر بايد هميشه براي هم جاذبه داشته باشند، يعني براي يكديگر جاذبه ايجاد كنند. وقتي از مرداني كه به همسر خود خيانت كرده‌اند درباره دلايل‌شان مي‌پرسيم، گروهي از آنان با تاكيد براين كه همسر خود را دوست دارند و هيچ حس بدي نسبت به ادامه زندگي با او ندارند مي‌گويند به تازگي همسرشان كمي بداخلاق شده است. گروهي ديگر اگرچه تمايل به جدايي و طلاق ندارند ولي علت آشنايي خود با زني ديگر را شكل ظاهري او يا مثلا افزايش وزن همسر اول‌شان عنوان مي‌كنند. بايد به زوجين توصيه كنيم كه به سلامت وتناسب اندام و خلق و خوي خود توجه داشته باشند تا بتوانند ارتباط‌هاي‌شان را تقويت كنند. البته نمي‌خواهيم بگوييم اگر فردي همسرش چند كيلوگرم اضافه وزن پيدا كرد، بايد به او خيانت كند بلكه معتقديم بايد عمقي به مسائل نگاه كرد البته برخي به همين نكات كوچك و كم اهميت نيز توجه مي‌كنند. به هر حال نبايد فراموش كرد زن و شوهر براي تقويت كانون خانواده بايد به‌طور مساوي كمك كنند. ايراد گرفتن‌هاي بي‌مورد باعث مي‌شود ما نسبت به‌خودمان رضايت را از دست بدهيم و اين مسئله كاهش اعتماد به نفس و بروز مشكلاتي از جمله افسردگي، ناكامي، نااميدي و بي‌انگيزگي را به‌دنبال خواهد داشت.




 
نگذاريد فاصله احساسي ايجاد شود

اگر مشكلات اصلي بين زن و مرد توسط افراد آگاه و متخصص يا حتي خودشان، درصورتي كه دانش كافي نسبت به رفتارهاي فردي و اجتماعي داشته باشند، شناسايي شود از بسياري جدايي‌ها جلوگيري مي‌شود. اگر زن و شوهر با توجه به نيازها و خواسته‌هاي طرف مقابل و به‌صورت علمي و منطقي در رفتارهاي فردي‌شان تغييراتي ايجاد كنند نقش موثري در عادت نكردن به يكديگر و ايجاد نشدن فاصله احساسي ميان آن‌ها خواهد داشت اين‌كه ببينيم طرف مقابل‌مان چه مي‌خواهد و چه چيزهايي براي او ارزش محسوب مي‌شود و اين‌كه به ارزش‌هاي او احترام بگذاريم راه‌حل مناسبي خواهد بود كه از ايجاد فاصله احساسي و بروز خيانت‌ها پيشگيري كنيم. گاهي اوقات نكاتي بسيار ساده كه فراموش شده‌اند، مي‌توانند پايه و اساس رخدادهاي ناگوار در زندگي زناشويي يا برعكس دوستي‌هاي عميق خواهند بود.

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : ابوذر


 


 

دعوا نمک زندگی است و نمی‌توانید زن و شوهری را پیدا کنید که زندگی شان بدون این نمک پاشی‌ها باشد! اما چیزی که بین زوج‌ها تفاوت ایجاد می‌کند، سبک‌های آنها برای دعوا کردن است. این که با اشتباهات خود دعوا را پیچیده و دامنه دار می‌کنند یا به سادگی آن را حل کرده و از آن عبور می‌کنند. اگر مایلید مشابه گروه دوم عمل کنید، بدانید که باید 4رفتار اشتباه را کنار بگذارید. این چهار رفتار کدامند؟

اولین رفتار مخرب، انتقاد است. انتقاد در حالت طبیعی صدمه وارد نمی‌کند اما اگر به جای رفتار همسرتان، شخصیت او را نشانه برود، بسیار خطرناک خواهد بود. بهتر است موقع انتقاد کردن، بگویید این رفتارت ایراد دارد نه این که تو همیشه اشتباه رفتار می‌کنید.

دومین رفتار مخرب، سرزنش است. در سرزنش ما واقعا شروع می‌کنیم به فحاشی کردن و خردن کردن شخصیت طرف مقابل، جملاتی مثل «بی عرضه دست و پا چلفتی» دقیقا قلب طرف مقابل را نشانه می‌روند. مسخره کردن و پوزخند زدن و شوخی‌های خصمانه هم در همین دسته قرار دارند.

سومین رفتار اشتباه، جبهه گیری در مقابل حرف‌های همدیگر است. بهانه آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس‌های همسر و تکرار حرف‌های گذشته او از نشانه‌های جبهه گیری هستند.‏

چهارمین رفتار غلط شما در دعوا سکوت نابجا است.
مردها معمولا از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می‌کنند. اما زن‌ها فکر می‌کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولا دعوا را بدتر می‌کند.‏

چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : ابوذر



اگر دختری در سنین ازدواج هستید، بهتر است مردان را بهتر بشناسید...

شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. روان شناسانی که نقش جنسیت را در برقراری ارتباط مطالعه می کنند، این ۱۷ نکته را در مورد شناخت مردان با اهمیت می دانند.

۱) مردان در مورد احساسشان صحبت می کنند اما...

مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیرمستقیم صحبت کنند. پس از همسرتان بخواهید برنامه اش را برای تعطیلات آخر هفته بگوید یا اینکه فکر و تصور خود را در مورد شما و اولین باری که شما را ملاقات کرده است، بیان کند. پاسخ او روشن می کند احساسش چیست و این گونه خود را به شما نزدیک تر می بیند.

۲) مردان با کارهایشان دوست داشتن را بیان می کنند

بیشتر مردان ترجیح می دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی وسایل خراب خانه را تعمیر یا حیاط را تمیز می کنند یا سطل زباله را بیرون می برند، دوست داشتن خود را نشان می دهند. حتی خرید کردن برای خانه و زیباسازی محیط آن هم بیانگر این است که شما را دوست دارد.

۳) مردان ازدواج را جدی می گیرند

مردان معمولا از ابراز سریع نظر خود واهمه دارند. شواهد نشان می دهد آنها ازدواج را بیشتر جدی می گیرند ولی ممکن است مدت طولانی تری طول بکشد تا احساس خود را بیان کنند زیرا می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند، درست است. نتایج یک بررسی روی مردان متاهل نشان داد وقتی مردی با اطمینان کامل تصمیم به ازدواج می گیرد، همه جوانب را بررسی کرده و بیشتر معیارها را مطابق میل خود می بیند. ۹۰ درصد مردان می گویند اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، با همین همسرشان ازدواج خواهند کرد.

۴) او یک شنونده واقعی است

بیشتر ما خانم ها وقتی حرف های دیگران را گوش می کنیم معمولا با حرکات اشاره و بدن و گفتن کلماتی مثل بله یا نه یا می دانم به آنها نشان می دهیم به حرف هایشان گوش می دهیم. این اشاره ها، بخشی از نظر و درک ما را به فردی که در حال صحبت است، منتقل می کند اما این در مورد مردان صدق نمی کند. وقتی که با همسر خود صحبت می کنید و چیزی نمی گوید یا حرکتی از او نمی بینید، به معنی آن نیست که گوش نمی دهد بلکه ترجیح می دهد ساکت باشد و درمورد آنچه شما می گویید، فکر کند.

۵) مردان بیشتر عمل می کنند

مردان روابطشان را با عمل تقویت می کنند، نه احساس. بسیاری از مردان، با انجام فعالیت هایی مانند ورزش و پیاده روی همراه همسرشان و رابطه زناشویی سعی می کنند به همسرشان نزدیک تر شوند.

۶) مردان زمانی را برای خود می خواهند

اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند اما همه آنها نیاز دارند زمانی مخصوص خود داشته باشند. زمانی که تنها در گوشه ای بنشینند و تفکر کنند. اگر چه مردان از انجام بازی شطرنج، باغبانی یا رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برند اما مثل همه، گاهی دوست دارند کسی در کنارشان نباشد و به تنهایی به کارهای مورد علاقه شان بپردازند. وقتی هر یک از زوجین زمان و مکانی را برای تنهایی داشته باشند، بیشتر به هم علاقه مند خواهند شد.

۷) مردان مثل پدرانشان عمل می کنند

اگر می خواهید بدانید مردی که قصد دارید با او ازدواج کنید چگونه مردی است و چه رفتاری دارد، به رفتارهای پدرش نگاه کنید. مردان نقش خود و رابطه با همسرشان را از پدرشان می آموزند. اگر می خواهید بدانید که چگونه با شما رفتار خواهد کرد، ببینید پدرش چه رفتاری با مادرش دارد.

۸) مردان زبان بدن را نمی دانند

مردان کمتر درمورد زبان اشاره و حرکات بدن می دانند و تغییر لحن صدا و حرکات صورت برای آنها کمتر مفهوم دارد. همچنین ممکن است دیرتر ناراحتی زنان را که در چهره شان نمایان است یا پیام های اشاره ای و لحن صدا را تشخیص دهند، بنابراین اگر می خواهید مطمئن شوید پیام را دریافت کرده اند مستقیما آن را بیان کنید.

۹) واکنش مردان سریع تر است

زنان در واکنش نشان دادن به برخی امور و کارها دیرتر از مردان عمل می کنند و مدت طولانی تری برای بیان واکنش و تفکر نیاز دارند. حتی ممکن است در مقابل مردان بیشتر احساس اضطراب و استرس داشته باشند اما مردان در مقابل حوادث واکنش سریع تری نشان می دهند بنابراین وقتی هنوز می خواهید درمورد مباحث شب گذشته صحبت کنید، ممکن است همسرتان آن را از یاد برده باشد.

۱۰) مردان به قدردانی واکنش نشان می دهند

قدردانی از همسر می تواند تفاوت زیادی در رفتارهای آنها و روابطشان ایجاد کند. مطالعه ها نشان می دهد وقتی از زحمات مردان قدردانی و به آنها ارزش گذاشته می شود، بیشتر سعی می کنند در انجام کارهای خانه و مراقبت از کودک خود را درگیر کنند و خود را تکیه گاه خواهند دانست.

۱ ۱) رابطه زناشویی برای مردان بسیار مهم است

برای بسیاری از مردان، رابطه زناشویی بسیار مهم است در حالی که برای زنان این طور نیست. برای مردان صمیمیت در روابط زناشویی بسیار رضایت بخش تر از خود رابطه زناشویی است.

۱۲) مردان دوست دارند زنان اول شروع کنند

بسیاری از مردان دوست دارند همسر آنها شروع کننده رابطه زناشویی و مشتاق این رابطه باشد بنابراین از ابراز عشق به همسر خود خجالت نکشید و اجازه دهید که بداند شما خواهان رابطه زناشویی هستید. شروع رابطه زناشویی از سوی زن می تواند باعث رضایتمندی بیشتر زوجین شود.

۱۳) مردان همیشه مشتاق نیستند

مردان برخلاف تصور زنان همیشه حوصله رابطه زناشویی را ندارند. مردان هم مانند زنان دچار استرس می شوند. استرس شغلی، خانوادگی و پرداختن صورتحساب ها از بزرگ ترین عوامل کاهش دهنده میل جنسی در مردان هستند. وقتی یک مرد یک بار برای رابطه زناشویی تمایل ندارد، به معنی آن نیست که برای همیشه میل و علاقه اش را به شما از دست داده است. او فقط در آن لحظه تمایلی به برقراری روابط زناشویی ندارد.

۱۴) مردان زیاد به روابط زناشویی فکر می کنند

بیشتر مردان زیر ۶۰ سال حداقل یک بار در روز به روابط زناشویی فکر می کنند در حالی که فقط یک چهارم زنان یک بار در روز به این موضوع فکر می کنند. همچنین مردان ۲ برابر زنان درمورد روابط زناشویی رویاپردازی می کنند و جالب است که رویاهای آنها بسیار متفاوت از عملشان است. مردان درمورد روابط زناشویی نسبت به آنچه زنان فکر می کنند، جدی نیستند و تصورات آنها شبیه آنچه انجام می دهند، نیست.

۱۵) مردان، لذت بردن همسر خود را دوست دارند

خوشحالی و شادابی یک زن برای همسرش بسیار بااهمیت است. یک مرد تا زمانی که همسرش درمورد احساسش صحبت نکند از آن باخبر نمی شود، بنابراین بهتر است احساسات و خواسته هایتان را بیان کنید. خواسته خود را صریحا بگویید، زیرا مردان طفره رفتن را دوست ندارند. اگر خواسته خود را واضح بیان کنید، نه تنها گوش می کند، بلکه از خشنود شدن شما احساس خوبی خواهد داشت.

۱۶) مردان درمورد ظاهر خود دچار اضطراب می شوند

بسیاری از مردان در برخی موقعیت ها دچار اضطراب می شوند، مخصوصا وقتی سنشان افزایش پیدا می کند. یک مرد ممکن است در مورد جسم و توانایی های خود نگران شود. اگر می توانید، به او کمک کنید تا روش های آرام سازی را یاد بگیرد و مطمئنش کنید هنوز هم او را مانند قبل دوست دارید، در این صورت کمتر در روابط زناشویی دچار استرس می شود.

۱۷) مردان نیاز دارند دوست داشته شوند

اگر یک مرد احساس کند از سوی همسر مورد بی محبتی قرار گرفته ، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی همسر خود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند.

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : ابوذر



کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.

1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.

2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.

3. التماس نکنید

خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.

4. مرتب هدیه نخرید

تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.

5. هر ۵ دقیقه یکبار نگویید "دوستت دارم"
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با "دوستت دارم" ها چندان کار رمانتیکی نیست. احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.

6. تفاوت های جنسی را فراموش نکنید
خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند. در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است. این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.

7. همه قدرت را به او ندهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.

8. در دام ظاهر و پول نیفتید
فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. اینها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: "فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.

9. اشتباه نشانه ها را درک نکنید
وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.

10. کمک بگیرید!
خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد. در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه ای انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : ابوذر

مطلوب ترین سنین برای باردار شدن زنان در چند سالگی است؟
 
محققان تحقیقات زیادی در مورد زمان های متفاوت بارداری انجام داده اند و نتیجه اینکه بالاترین نقطه و اوج توانایی باروری در زنان در ۲۴ سالگی است.

تمامی خانم ها در هنگام تولد بالاترین میزان تخمک ها را جهت باروری دارند. یعنی در حدود یک میلیون تخمک. اما وقتی به سن بلوغ می رسند این میزان به حدود ۳۰۰ هزار عدد می رسد و مسئله اینجاست که از این تعداد فقط در حدود ۳۰۰ تخمک در دوره فعالیت تخمدانها آزاد می شود و امکان باروری می یابد.

هم چنان که سن افزایش می یابد تخمدانها هم پیرتر می شوند و تخمکها آمادگی کمتری برای باروری خواهند داشت. به همین دلیل است که امکان بروز مشکلات و اختلالات کروموزومی و ناهنجاری های ژنتیکی مانند سندروم داون در سنین پایین تر به مراتب کمتر از سنین بالا می باشد.

در عین حال احتمال بروز سقط جنین نیز در سنین بالا بیشتر است. این احتمال در زنانی که بین ۲۰ تا ۲۴ سال سن دارند احتمال سقط جنین ۱۰ درصد است در حالی که این رقم در زنان ۳۵ تا ۳۹ ساله ۱۸ درصد و زنان ۴۰ تا ۴۴ ساله به ۳۴ درصد می رسد.

در عین حال در دهه بیست سالگی احتمال ابتلا به انواع مشکلات رحم و اندومتر به مراتب کمتر است و بیماری های مقاربتی نیز در این سنین کمتر ایجاد می شود.

از طرف دیگر در دهه بیست سالگی بدن از نظر فیزیکی سالم تر است و فرد مبتلا به بیماری ها و ناراحتی های گوناگون نمی باشد. از این رو احتمال زایمان زودتر از موعد و تولد نوزاد نارس در سن کمتر از ۳۶ سال پایین می باشد.

لازم به ذکر است که بررسی ها نشان داده اینکه شما در اوایل دهه بیست سالگی اقدام به بارداری نمایید یا در اواخر آن تغییر چندانی نمی کند و تفاوت باروری در این محدوده سنی ناچیز و قابل چشم پوشی است.

در ضمن نکته قابل ملاحظه این است که فقط بارداری مهم نیست و پس از زایمان مراقبت های مربوط به نوزاد و اینکه مادر بتواند با بیداریهای کودک بیدار بماند و با خوابیدنهای او استراحت نماید در دهه بیست سالگی راحت تر است و پس از آن از نظر بدنی و فیزیکی فشار بیشتری را متحمل می شود.

به عقیده بسیاری از متخصصان سن ۲۵سالگی بهترین سن برای فرزند اول است. زیرا هم مادر سن مناسبی دارد و هم اینکه در بازیها و مراحل گوناگون رشدی کودک بهتر می تواند در کنارش باشد.

علاوه بر وضعیت جسمی افراد در دهه بیست سالگی از نظر ذهنی و عاطفی نیز انعطاف پذیری بیشتری دارند و ظرفیت بیشتری برای تحمل و پذیرش مسئولیت ها و تعهدات مربوط به فرزندان دارند.

از طرف دیگر مادر شدن در این دهه امکان تحصیل و آموزش دیدن را به شما می دهد. می توانید در این زمان فرزنددار شوید و سپس دوباره به جامعه و پرداختن به شغل و کارهای مورد علاقه برگردید. در صورتی که در سنین بالاتر اگر کار و حرفه خود را به جهت مسئولیتهای مادری رها کنید جذب دوباره بازار کار به مراتب سخت تر خواهد بود.

به همین دلیل از نظر بسیاری از مشاوران اقتصادی بارداری در این برهه از نظر مالی و اقتصادی نیز لطمه خاصی به خانواده نمی زند.

یعنی مادرانی که در سنین بالاتر اقدام به بچه دار شدن می کنند فرصتهای بسیاری را از نظر موفقیتهای اجتماعی و شغلی از دست می دهند.

اما از طرف مقابل فرزند داشتن در سنین کم نیز به دلیل تجربه کم والدین سختی هایی دارد و والدین به دلیل توجه زیاد به فرزند ممکن است از توجه کافی به یکدیگر غافل شوند. این امر در بسیاری موارد در مادران جوان منجر به افسردگی های پس از زایمان می شود و در پدران جوان نیز ناراحتی های ناشی از کمبود توجه همسرشان مشکل ساز است.

در بسیاری از موارد که ازدواجها در سنین پایین انجام می گیرد و زوجین خیلی زود تصمیم به بچه دارشدن می گیرند مشکلات زیادی به دلیل عدم آمادگی ها و تفاهمات لازم جهت پذیرش مسئولیتهای جدید ایجاد می شود.

بررسی ها نشان داده فرزندان زنانی که در سنین بین ۱۵ تا ۲۴ متولد شده اند از نظر رفتاری مشکلات بیشتری دارند و آن هم بیشتر به دلیل فقدان مهارتهای تربیتی لازم در مادران خیلی جوان است.

ارزیابی وضعیت والدینی که در دهه ۳۰-۲۰ و ۴۰ خود فرزنددار شده اند نشانگر ویژگیهای رفتاری و تربیتی متفاوت در این فرزندان است.

لازم به ذکر است که شما در هر سیکل عادت ماهیانه فقط تا ۲۵ درصد شانس بارداری خواهید داشت و بدین ترتیب یعنی در اوایل دهه بیست سالگی در سال در حدود۹۸ درصد و در اواخر این دوران در حدود ۸۴درصد شانس برای بارداری خواهید داشت.

در این دهه فقط ۷درصد از خانم ها دچار ناباروری می شوند و ۶ درصد نهایتا بچه دار نمی شوند. اما در دهه۴۰ سالگی احتمال اینکه افراد هرگز نتوانند بچه دار شوند تا ۶۴ درصد هم می رسد.

این مسئله در مورد خانم های دهه ۴۰سالی که سقط جنین دارند ۳برابر افرادی است که در دهه بیست سالگی هستند و در مورد ۴۵سالگی به بالا باز هم افزایش می یابد.

در ضمن در مورد ابتلای کودک به سندروم داون در دهه بیست سالگی مادر احتمال یک به ۱۲۹۵ است و در دهه ۳۰ یک در ۷۵۹ می باشد.

با توجه به موارد فوق توصیه می کنیم که در هر سنی حتی در دهه بیست سالگی اگر قصد بچه دار شدن دارید حتما قبل از هرچیز با پزشک متخصص مشورت نمایید تا از جنبه های گوناگون از آمادگی شما برای این موضوع اطمینان حاصل کرده و موارد مورد نیاز را به اطلاعتان برساند.

پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 7:11 :: نويسنده : ابوذر

سوال: دختر و پسری که قرار است با هم ازدواج کنند در اولین جلسه قبل از ازدواج بایستی در چه زمینه هایی با هم صحبت کنند؟

در مورد چه چیزی باید صحبت کنیم و چه سؤال هایی بپرسیم تا بفهمیم که او ایده ال زندگی ماست؟

پاسخ:در مورد انتخاب همسر باید از فاکتورهای گوناگونی استفاده کرد. به عبارت دیگر همسر مورد نظر را نمی‏توان صرفا با طرح چند سؤال آن هم در یکی دو جلسه، شناسایی کرد. چه اینکه این جلسات بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و طرفین به خاطر برخوردهای اولیه ممکن است خیلی خوب نتوانند همدیگر را ارزیابی کنند. لذا علاوه بر این جلسات گفتگو باید راهکارهای مطمئن‏تری را ضمیمه کرد تا درمجموع به یک نتیجه مطلوب رسید و آگاهانه دست به انتخاب زد.

به نظر می‏ آید یکی از بهترین راههای شناخت همسر، شناخت خانواده او می‏باشد. چه اینکه همسر محصول یک خانواده است و اگر خانواده مناسب باشد تا حدود زیادی می‏توان به محصولات آن نیز اطمینان داشت. راه شناسایی خانواده استفاده کردن از افراد مجرب، آگاه و دلسوز و در عین حال راز دار و مطمئن است.

یکی دیگر از راههای انتخاب همسر مناسب، داشتن آگاهی های لازم از همسر مطلوب و ایده‏ آل می‏باشد و لازمه این کار، مطالعه کتاب هایی در این زمینه مانند: کتاب «جوانان و انتخاب همسر از علی اکبر مظاهری انتشارات پارسایان» و کتاب « انتخاب همسر» از ابراهیم امینی از انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی و کتابهای دیگر در همین زمینه.
همچنین مشورت کردن با افراد کارشناس و مجرب، اطلاعات بسیار ارزشمندی را می‏تواند در اختیار انسان بگذارد، بعد از اینکه مجموعه‏ای از اطلاعات را از طریق خانواده، مشورت با افراد کارشناس و مجرب و مطالعه بدست آوردید، آنگاه نوبت به جلسات حضوری و گفتگو می‏رسد. طبیعی است که اگر این فرآیند به صورت صحیح و دور از احساسات انجام بگیرد درصد بالایی از اطلاعات لازم را برای انسان فراهم میشود. در جلسات حضوری بیشتر باید توجه به مسائلی مانند: تعادل روحی، سلامت جسمانی، قیافه ظاهری و نگاه کلی فرد به زندگی مورد توجه قرار گیرد. برای بدست آوردن تعادل روحی که اهمیت بسیار زیادی دارد ،باید رفتار فرد را مانند نحوه سخن گفتن او، انسجام کلامی او. طریقه نشستن و حرکات و سکنات او مورد توجه قرار گیرد. اگر در این گونه امور وضعیت عادی داشت تا حدودی می‏توان به تعادل روحی او نیز پی برد.

موضوعات و سؤالات قابل طرح در این گونه گفتگوها مختلف است. زیرا افراد عقیده ها, آرمانها, هدفها و خواسته های آنان گوناگون است. اما بعضی از مطالب عمومی بوده و می توان آنها را طرح کرد که عبارتند از:

1. سؤال از خط مشی کلی زندگی آینده و این که زندگی را بر چه مبنایی می خواهید استوار و اداره کنید؟ مثلاً: تا چه اندازه به قوانین و دستورات اسلام و تکالیف عملی و دینی آن پایبند هستید و می خواهید تا چه اندازه زندگی را بر اساس آن بنا کرده و در تصمیم گیریها آنها را مورد توجه قرار می دهید؟

2. پرسش از اهداف آینده : هدفهایی که قصد دارید در زندگی آینده دنبال کنید چیست؟ و یا درباره ی هر یک از آرمانها و هدفهای تحصیلی , اخلاقی , اجتماعی , شغلی و... به شکل جزئی تر سؤال صورت گیرد.

مثلا:تا چه اندازه به ادامه ی تحصیل و پیشرفت علمی پایبند هستید؟ به چه شغلی علاقه مند بوده و چه شاخصه هایی باید داشته باشد و از نظر اخلاقی تا چه اندازه به دستورهای اخلاقی و آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی توجه دارید و...

3. پرسش از صفات اخلاقی و خصوصیات فردی یکدیگر.

4. پرسش از خواسته ها و انتظارات طرفین از یکدیگر.مثلاً: از همسر مطلوب خود چه انتظاری دارید؟

5. پرسش از چگونگی برخورد و رفتار و میزان ارتباط با خانواده و بستگان و خویشان یکدیگر.

6. پرسش از نظرات یکدیگر درباره ی شیوه تربیتی فرزندان آینده .

7. پرسش از عیوب و نواقص و بیماریهای مزمن یکدیگر.

لازم به ذکر است در چنین جلسه ای باید دو طرف صادقانه از حقایق و ویژگیهای واقعی یکدیگر خبر دهند و در صدد گمراه کردن یا فریب دادن یکدیگر بر نیایند بلکه باید با کمال شجاعت و به طور صادقانه پاسخ گوی پرسش های یکدیگر باشند.

جمعه 23 دی 1390برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : ابوذر

چه رفتارهایی موجب کاهش تمایلات جنسی زوجین می شود؟

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد با بیان اینکه:« تمام زنان از همسر خود یک اسطوره شکست ناپذیر در ذهن خود دارند و آن عبارتست از وفاداری و پایبندی مطلق  مرد به  زندگی مشترک افزود :زمانی که این اسطوره بشکند به ناگاه همه چیز فرو می پاشد.»

دکتر محمد حسین اخوان تقوی در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز گفت:«اولین و مهمترین اصل در زندگی زناشویی تعهد و پایبندی به همسر و مقید بودن به روابط زناشویی در چارچوب خانواده است.تمام زنان از همسر خود یک اسطوره شکست ناپذیر در ذهن خود دارند و همسر خود را مردی وفادار و پایبند به زندگی می دانند اما زمانی که روابط به خارج از چارچوب خانواده کشیده شود این اسطوره می شکند و حتی اگر مرد برای همیشه چنین روابطی را کنار بگذارد دیگر اعتماد زن به وی همچون گذشته نخواهد بود و مرد بازنی با  نفرت و خشم فروخورده روبروست و دیگر گرمای روابط گذشته احساس نمی شود.»

وی رابطه جنسی خارج از چارچوب خانواده را  اجل معلق زندگی تشبیه کرد و گفت : زمانی که این اتفاق می افتد ممکنست مرد نیز دیگر احساس گذشته را نسبت به همسر خود نداشته باشد و مدام در ذهنش دست به مقایسه بزند و ممکن است دیگر هیچ لذت و آرامشی را در کنار همسر خود احساس نکند .بنابراین مهمترین اصلی که موجب کاهش تمایلات جنسی زوجین نسبت به یکدیگر می شود عدم تعهد و پایبندی است که موجب می شود روابط زناشویی به سردی گراید ..»

دکتر اخوان تقوی تاکید  کرد:«این بحث در دنیای مجازی نیز صادق است و دیدن ماهواره و تصاویر مستهجن برای تحریک شدن موجب عادت می شود و بر کاهش اعتماد به نفس تاثیر گذاشته و گاهی برخی از زوجین با مشاهده این فیلم ها دست به مقایسه زده و به تقلید از این فیلم ها کارهای غیرمعمول و آسیب زننده و دردناک انجام می دهند که موجب دوری و پرهیز از نزدیکی می شود.»

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد افزود:«همانطور که در مصاحبه های قبل اشاره شد زندگی زناشویی به دو بخش داخل بستر خواب و خارج از بستر خواب تقسیم می شود و هر دو قسمت در گرمای رابطه زناشویی موثر هستند.

زوجینی که مدام جنگ لفظی،مناقشه  و یا درگیری فیزیکی دارند مسلما رابطه خوبی در بستر خواب با یکدیگر نخواهند داشت. از سوی د یگر زوجینی که  از بستر خواب به عنوان ابزاری برای قدرت نمایی ، کینه توزی و شیوه ای برای امتیاز گیری  استفاده می کنند موجب ایجاد احساس سردی در طرف مقابل می شوند .

وی ادامه داد:«نکته مهم دیگر که در سردی روابط زناشویی موثر است بی توجهی به ایفای نقش همسری است ما در زندگی اجتماعی خود نقش های متفاوتی داریم و برای ایفای درست آنها تلاش می کنیم .باازدواج زن ومرد نقش تازه ای به نام نقش همسری را عهده دار می شوند اما گاه  یادمان می رود که بایستی برای ایفای کامل این نقش وقت و انرژی صرف کنیم .خانه را فقط محلی برای استراحت و تماشای تلویزیون می دانیم و به همسر خود کم توجهیم .بی توجهی به نقش همسری بویژه  با تولد بچه شدت بیشتری پیدا کرده و زوجین تمام توجه خودرا معطوف  فرزندان می کنند .

دکتر اخوان تقوی افزود:«برخی از مشکلات وموانع رایج در زندگی به کرات بر روی سردی روابط زناشویی تاثیرگذار است به عنوان مثال خستگی بیش از اندازه به علت کار طولانی وپرزحمت یا محیط کار پراسترس و پرتنش و یا به علت  نامناسب بودن شیوه زندگی وکم  تحرکی  به شدت بر روی روابط زوجین تاثیر می گذارد همچنین مسائل و مشکلاتی همچون مشکلات مالی، شغلی، تحصیلی نیز خودآگاه و یا ناخودآگاه بر روابط زن و شوهر تاثیرگذار است.»

وی ادامه داد:«برخی نگرانی ها و ترس ها مانند ترس از باردار شدن و یا ترس از دیده شدن توسط فرزندان نیز می تواند بر روابط زناشویی تاثیر منفی بگذارد. همچنین سیگار کشیدن در درازمدت می تواند منجر به ناتوانی جنسی شود و یا چاقی موجب کاهش میل جنسی و بروز اختلالات جنسی می شود.»

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد افزود:«نکه مهم دیگر قابل اشاره این است که برخی  زوجین تمام اوقات فراغت خود را پر می کنند و این کار غلط است. ما دستورالعملی برای افراد مجردی که خودارضایی می کنند داریم و آن پرکردن تمام اوقات فراغت با مطالعه و تفریجات سالم و فعالیت های جمعی واجتماعی است اما این دستورالعمل در مورد زوجین برعکس است . آنها حق ندارند تمام وقت خالی خود را به دید و بازدید وسفر و ورزش و خرید ونظایر آن  بگذرانند بلکه بایستی وقتی را برای با هم بودن و باهم خلوت کردن اختصاص دهند.

نکته مهم دیگر بی توجهی  به اراستگی ووضع ظاهری  است .بی توجهی به وضع ظاهری و نظافت وبهداشت شخصی می تواند دلیل دیگری  برای سردی روابط زناشویی باشد. »

وی ادامه داد:« از دیگر نکاتی که بر روابط زناشویی تاثیرگذار است و موجب سردی روابط زن و شوهر می شود کلیشه ای شدن روابط است به این معنی که بعد از گذشت مدتی از زندگی زناشویی زوجین نمی دانند چه کار جدیدی کنند تا انگیزه های همسر خود را افزایش دهند .باید گفت همانطوری که زوجین برای کار و زندگی و آینده فرزندان خود برنامه ریزی می کنند بایستی برای روابط زناشویی خود طراحی های جدید وبرنامه ریزی داشته باشند .برای مثال افزایش ابراز محبت واستفاده از راه های جدید برای ابراز آن  برای  گرم تر کردن  روابط زناشویی بسیار مهم است.

همچنین ضروریست زوجین  برای روابط زناشویی خود مانند تمام  کارهای روزمره زندگی در داخل برنامه هفتگی وقتی را اختصاص دهند و به انجام آن باتوافق هم مقید باشند .در غیر اینصورت دغدغه ها و مشغله های مختلف زندگی جای ان را پر می کنند  و روبط جنسی زوچین رفته رفته از زندگی زناشویی حذف می شود.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : ابوذر

رابطه انزال زودرس و اعتماد به نفس
هرچند معیار دقیقی برای زمان انزال وجود ندارد، اما در تعداد زیادی از متون، به انزالی كه كمتر از 2دقیقه و بدون كنترل شخص روی دهد، «انزال زودرس» می‌گویند...
 
ممکن است حس کنید از رابطه زناشویی‌تان لذت نمی‌برید و علت آن را انزال زودرس بدانید اما مشکل انزال زودرس حالتی تعریف شده است و به انزال غیرقابل كنترلی گفته می‌شود كه مكرر و بر خلاف میل شخص و بدون كنترل، قبل از نزدیكی یا مدت زمان بسیار كمی پس از آن و با میزان تحریك كم و برخلاف میل فرد انجام می‌گیرد...
 
این مساله می‌تواند باعث نارضایتی جنسی در 2 طرف شود و اضطراب ناشی از این مشكل را تشدید كند. اغلب مبتلایان، دچار مشكل عصبی می‌شوند و احساس شرم و ناراحتی می‌كنند.
این افراد مضطرب هستند و از اینكه نمی‌توانند تماس جنسی موفقی داشته باشند، در رنج و عذاب به سر می‌برند. وقتی این اضطراب، به اضطراب اولیه افراد مبتلا اضافه می‌شود، مشكل را تشدید می‌كند.
در بیشتر موارد، انزال زودرس عامل یا دلیل خاصی ندارد. شرطی‌شدن، عوامل فرهنگی، ازدواج‌های پرتنش، تجربه جنسی كم در اوایل ازدواج، عوامل روانی، مصرف مواد، برخی عوامل پزشكی و... می‌توانند باعث انزال زودرس شوند.
تكرار این مساله و احتمال سرزنش همسر، می‌تواند فرد را دچار اختلال در عزت‌نفس كند. اعتمادبه‌نفس پایین نیز باعث تشدید انزال زودرس، به وجود آمدن سیكلی معیوب و تثبیت بیماری می‌شود. این اعتمادبه‌نفس در موفقیت‌ها تقویت و در شكست‌ها و ناكامی‌ها كم می‌شود بنابراین انزال زودرس و اعتمادبه‌نفس، رابطه تنگاتنگی دارند و همدیگر را تقویت یا تضعیف می‌كنند زیرا یكی از عوامل مهم و موثر در انزال زودرس، عدم اعتمادبه‌نفس برای شروع یا اداره‌ خوب یك رابطه زناشویی است.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : ابوذر

 
دلیل ارتباط زنان متاهل با پسران مجرد
 
 
متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم.

به گزارش قشم دیلی به نقل از برنا، متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانت‌های زنانه عوامل مختلفی دارد که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد:

۱- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانی‌که بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود می‌آید و مشکلات شخصیتی باعث می‌شود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت‌ها می‌شود.

زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آن‌ها برقرار باشد، احتمال خیانت در آن‌ها بسیار کم است.

۲- گذشته بی‌بند و بار زن
یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بی‌بندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده‌ است و تربیت غلط گذشته باعث می‌شود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته‌اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستی‌های دوران مجردی خود را نمی‌توانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در‌‌ همان چارچوب به روابط خود ادامه می‌دهند.

۳- احساس تنهایی کردن
مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی می‌تواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانی‌که می‌خواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی می‌بینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمی‌تواند برای آن‌ها وقت بگذارد گرایش پیدا می‌کنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.

۴- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگی‌های طرفین می‌تواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطه‌ها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل می‌توانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریم‌های خانواده شکسته می‌شود و افراد پایبند چارچوب‌های اخلاقی نیستند.

۵- دوران مجردی محدود
برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشته‌اند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را می‌بینند که زنان و مردان، رابطه آزادانه‌ای با هم دارند. این افراد چون می‌خواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو می‌اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر می‌توانند انگیزه خیانت را زیاد کند.

۶- مشکلات اقتصادی
مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوب‌های اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار می‌کند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فرا‌تر از چارچوب خانواده رو می‌آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.

در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو می‌آورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت می‌کند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی می‌کند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.

۷- تنوع طلبی
علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بار‌ها و بار‌ها ازدواج کرده است.

بهترین راهکار این است که باید علت این رابطه‌ها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روان‌شناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی داردو یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.

برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانواده‌ها باید آموزش ببینند. آموزش‌هایی از طریق رسانه‌های گروهی، تلویزیون، رادیو و… باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر می‌تواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : ابوذر

 
سوالات جنسي كودكان:مامان من چه جوري دنيا امدم ؟
مناسب ترين زمان براي آموزش مسائل جنسي به كودك و نوجوان زماني است كه او سوالي را در اين زمينه مطرح مي كند.
 
 
آموزش مسائل جنسی به فرزندان خوب یا بد ؟
ایرانیان به دلیل فرهنگ خاصی که دارند همیشه از پاسخ به این گونه سوالات فرزندانشان پرهیز می کنند اما این مسئله نیز لازم به آموزش دارد مانند اینکه شما به کودکتان یاد می دهید که چگونه قاشق و چنگال را برای غذا خوردن در دست بگیرد، یا چگونه به دستشویی برود و ....
همیشه یک سوال برای کودکان در سنین پایین مطرح است و این سوال است :
" مامان من چه جوری دنیا امدم ؟ "
مادر در پاسخ می گوید :
ما از خدا خواستیم کودکی به من و پدرت بدهد و او از آسمان برای ما کودکی فرستاد، یا پاسخ های دیگری به این سبک .
با تفکیک سنی میشود گفت که سوالات بچه ها در مورد مسایل جنسی از پنج سال به بالا شروع میشود و والدین باید در این سن واقعیتها را به زبان خیلی ساده برای بچه ها توضیح دهند و اگر جواب دادن به سوال را جایز ندانستند اصلاً جواب ندهند زیرا در صورتی که جواب دهید ناخودآگاه حس جنسی کودک پویا می شود .
مناسب ترين زمان برای آموزش مسائل جنسی به کودک و نوجوان زمانی است که او سوالی را در اين زمينه مطرح می کند.
ارائه آموزش به نوجوانان و کودکان را به روش مستقيم و غير مستقيم باید دنبال شود. آموزش مستقيم از طريق صحبت کردن است، اما نبايد به گونه اي مطرح شود که باعث بيداري زودرس شود.
به نظر مي رسد، مادران بيش از پدران در انتقال اطلاعات جنسي به فرزندان نقش دارند و در بسياري موارد نيز پدران اين وظيفه را از خود سلب کرده و به مادران واگذار مي كنند.
با توجه به مراحل رشد کودک، به پرسشهاي او پاسخ دهيد. هر چه سن او کمتر است پاسخ ها را عينی تر و با لحن جدی بگوييد. جواب آنها را حداکثر در دو تا سه جمله بدهيد. بچه های ده- دوازده ساله به اطلاعات بيشتری نياز دارند که مي توان از طريق کتاب ها، جزوه ها و کلاس های آموزشی به آنها دست يافت.
اما بهترین دوران برای بازگویی این مسائل سن بین 7 تا 12 سال است . منظور از این مقاله این نیست که تمام جزئیات مسائل جنسی را مطرح کنید فقط اینکه با توجه به سن فرزندتان به او پاسخ دهید، نباید اطلاعات به گونه ای باشد که باعث بیداری زودرس جنسی گردد .
دوره نوجوانی از بحرانی ترین دوره هاست. زمانی است که دختر و پسر به جنس مخالف دلبستگی های فکری و جنسی پیدا می کنند . تاثیر نیرومند تمایلات جنسی، جایگزین بسیاری از تصورات و مفاهیم ذهنی می شوند، آثار دلبستگی جنسی در رفتار آنان آشكارا منعكس می شود.
باید در این سنین بسیار مراقب بچه ها بود و آنها را با نکات مهمی آشنا کرد زیرا بسیاری از تجاوزات جنسی در این سنین اتفاق می افتد و مهم ترین دلیل آن عدم اگاهی فرزندانمان است، پس در سن مناسب فرزندانمان را با این مسائل آشنا کنیم.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : ابوذر

 

عـوامـل تـاثـيـرگـذار بـر هـوش كـودك
زيركي و بلاهت مانند بسياري از صفات انساني ديگر طيفي را تشكيل مي‌دهند كه در يك طرف طيف افراد بسيار هوشمند قرار مي‌گيرند و در طرف ديگر، افرادي را مي‌بينيم كه كارهايشان را در نهايت بلاهت انجام مي‌دهند...
 
بین این دو انتهای طیف هوش ذاتی انسان، شکاف بزرگی وجود دارد. با این حال دانشمندان تا به حال در یافتن علت زیست شناختی اینكه چرا برخی از افراد زیرک تر از دیگران هستند، موفق نبوده اند. حتی در مورد تعریف «هوش» به عنوان یک پدیده قابل اندازه گیری و قابل توضیح، همین اواخر توافق شده است. ریچار هایر، استاد بازنشسته دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیا در ایروین می گوید: «تا یک نسل قبل، هنوز در مورد تعریف هوش بحث می شد و این بحث تازه اکنون فروکش کرده است. هوش، واقعی است، موجودیت دارد و قابل اندازه گیری است.»
مشهورترین شاخص هوشمندی، آزمون ضریب هوشی (IQ) است که توانایی درک فضایی، حافظه، سرعت پردازش اطلاعات و مواردی دیگر را اندازه گیری می کند. در پرطرفدارترین آزمایش ضریب هوش، نمره میانه، عدد 100 در نظر گرفته می شود و انحراف معیار 15 است به این معنا که نمره بهره هوشی 95 درصد افراد بین 70 و 130 است.
بر اساس این منحنی زنگوله ای استاندارد، 5/2 درصد جمعیت در بالاترین بخش این طیف در رده نوابغ فکری و در پایین ترین قسمت این طیف در رده عقب ماندگان ذهنی قرار می گیرند. پژوهشگران هنگام مباحثه درباره هوش، همچنین به یک عامل عمومی هوش یا g اشاره می کنند که فاکتور مشترکی در مجموعه ای از آزمون های هوش است.
هایر می گوید: «بچه های واقعا باهوشی را که در مدرسه می شناختید به یاد بیاورید؛ آنها به طور عمومی هوشمند بودند، نه فقط در یک درس. این استعداد عمومی در فاکتور g بازتاب پیدا می کند.» نمره های IQ و نمره های g قدرت ذهنی کلی را تخمین می زنند، اما نمی توانند مشخص کنند که یک فرد در یک وظیفه معین مهارت بالایی دارد یا نه.
 
ابله های باهوش
شگفت انگیزترین بروز هوش را در «ابله های باهوش» یا «ساوانت» ها می بینیم، مانند شخصیتی که «داستین هافمن» در فیلم «رین من(Rain Man)» بازی می کند؛ فردی که هوش فوق العاده ای در مورد اعداد از خود نشان می دهد، اما از بستن بند کفش خود هم عاجز است. هایر می گوید: «برخی افراد توانایی های ذهنی خاص فوق العاده ای از خود بروز می دهند. آنها در یک جنبه از همه افراد پیشی بگیرند، اما در عین حال ممکن است به معنای واقعی کلمه عقب مانده ذهنی باشند.»
پژوهشگران تا به حال نتوانسته اند دریابند چه عامل زیست شناختی ای باعث ایجاد مهارت های عجیب در این ابله های هوشمند شده است. از سوی دیگر، بسیاری از انواع ناهنجاری های شناخته شده مغزی چه نقایص ژنتیکی و چه نقایص هنگام تولد یا آسیب های مغزی وجود دارند که ممکن است توانایی فرد را برای تفکر دچار اختلال کنند.
بررسی آثار چنین آسیب های مغزی ای بر توانایی ذهنی افراد، می تواند مشخص کند هر ناحیه مغز کدام کارکرد ذهنی معین را کنترل می کند. این بررسی ها به همراه بررسی های مغزهای سالم، دیدگاه عمومی دانشمندان را به این سمت کشانده است که هوش به یک ناحیه معین مغز مربوط نیست، بلکه نتیجه ارتباط میان نواحی اصلی مغز است.
نتایج بررسی های بسیاری «نظریه تعامل بخش های جانبی و جلویی مغز» را به عنوان مدلی برای توضیح هوش ثابت می كنند. بر اساس این نظریه، شبکه ای از مناطق مغزی قرارگرفته در قطعات (لب های) جلویی و جانبی مغز، اطلاعات را به شیوه ای منحصر به فرد پردازش می کنند. این شبکه خاص هر فرد، استعدادها و نقایص شخصی ما را مشخص می کند. حجم بالاتر ماده خاکستری در مغز - متشکل از جسم سلولی نورون ها (سلول های عصبی) که پردازش اطلاعات در آنها صورت می گیرد- با میزان بالاتر نمره ها در آزمون هوش مربوط است.
همچنین داشتن ماده سفید بیشتر در مغز- متشکل از اتصالات میان سلول های مغزی که از زائده های دراز و پوشیده از چربی میلین یا آکسون ها تشکیل شده است- در حد فاصل مناطق خاکستری، به معنای وجود ارتباط سریع تر در شبکه های بخش های جانبی و جلویی مغز است که به نوبه خود باعث افزایش ضریب هوشی می شود.
گرچه به نظر می رسد این یافته ها به معنای آن باشد که مغز بزرگ تر، معادل هوش بالاتر است، اما این طور نیست. مغز مردها به طور طبیعی از زن ها بزرگ تر است، اما با وجود این، میانگین نمره های آزمایش هوش در میان زن و مردان تقریبا یكسان است.
معمای مغز
دانشمندان علوم اعصاب با وجود این پیشرفت ها، هنوز نمی توانند به پزشکان بگویند به چه قسمتی از مغز نگاه کنند تا دریابند فرد باهوش است یا نه. هایر می گوید: «افراد بسیاری وجود دارند که در رده عقب مانده های ذهنی قرار می گیرند اما مغزهای آنها در تصویربرداری یا کالبدشکافی، طبیعی به نظر می رسد.» تا به حال کد ژنتیکی خاصی کشف نشده است که با احتمال نابغه شدن فرد ربط داشته باشد. با این حال، هوش جزئی وراثتی دارد و والدین هوشمند به طور شاخص بچه های هوشمندی خواهند داشت و برعکس.
البته نمره های IQ و g میان والدین و فرزندان در صددرصد موارد با هم تطبیق نمی کنند، بنابراین احتمال دارد محیط، تجربه های ابتدای کودکی، رژیم غذایی و... نیز بر هوش اثر داشته باشند. باوجود ادعاهای سازندگان ویدئوهای آموزشی «بچه اینشتین» یا این نظر که گوش دادن به موسیقی کلاسیک افراد را باهوش تر می کند، هنوز شواهدی قطعی درباره چگونگی اثر این عوامل بر هوش در دست نیست.
هایر می گوید: «همه تمایل دارند مداخلات محیطی ای وجود داشته باشد که با غلبه بر زیست شناسی، هوش ما را افزایش دهد. این مساله در پزشکی مصداق دارد و مثلا شما می توانید بر زمینه های ژنتیکی معین برخی بیماری ها با ورزش کردن یا تغییر رژیم غذایی غلبه کنید، اما ما هنوز عواملی را نیافته ایم که توانایی شناختی را افزایش دهند.»
البته ممکن است با در دسترس قرار گرفتن تکنولوژی های قدرتمند جدید تصویربرداری از مغز، با اندکی خوش شانسی به زودی اسرار «ساوانت ها» و نیز اسرار بلاهت را دریابیم.

 

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 1:55 :: نويسنده : ابوذر

تمام مشخصاتي كه از ما مردان نمي‌دانيد
 
 
 


وقتي آرام و بي‌سروصدا داخل كشوي لباس را كه از تميزي برق مي‌زند، مي‌گرديم، حقيقتش جرات اين را نداريم كه از شما براي بار دهم و شايد هزارم بپرسيم «عزيزم!جوراب‌هاي منو نديدي؟» اما خيلي عجيب است اين‌كه اصولا شما در يك چشم بر هم زدن مي‌توانيد وسايل گمشده را پيدا كنيد آن هم با چه سرعت باورنكردني! بگذاريد بگوييم:« شما مثل كريستف كلمب كاشف اشياي گمشده ما هستيد.»



ارثيه مردانه ما

اين‌كه زنان مرموز و پيچيده هستند و نمي‌توان به راحتي آن‌ها را شناخت، حقيقتي بود كه از زمان تولد مثل يك ارثيه خانوادگي نسل‌به‌نسل براي ما مردان گفته شد و ما هم باور كرديم شما زنان را نمي‌شود شناخت. حتي اگر باور هم نمي‌كرديم در نخستين برخورد با يك خانم متوجه اصل موضوع مي‌شديم اين‌كه جواب بله شما زنان، گاهي به معناي خير و جواب خير هم گاهي به معناي بله است اما طي ساليان دراز متوجه شديم كه گاهي جواب بله همان معناي بله را مي‌رساند و جواب خير هم همين‌طور اما براي كشف چنين معمايي بايد آنقدر باهوش و كاركشته بوديم كه تفاوت بله و خير شما زنان را با فرصتي كم به دست مي‌آورديم آن هم در صدم ثانيه چون هرگونه مكث و تعللي در جواب، رنجش شما زنان را به‌دنبال خودش داشت. راستش را بخواهيد ما از اين جمله شما زنان خيلي متعجب مي‌شويم؛ اين‌كه مي‌گوييد ما مردان اصولا كم حرف مي‌زنيم و شخصيت پيچيده‌اي داريم. شما اسمش را گذاشته‌ايد «مرموز» اما باور كنيد براي ما مردان وقتي در جواب سوال‌تان مي‌گوييم بله يا خير هيچ‌چيز ديگري پشت اين كلمه وجود ندارد. ما صريح حرف مي‌زنيم پس بي‌جهت به‌دنبال پيچيدگي جملات ما مردان نباشيد.



يك ويژگي مشترك

شايد باور نكنيد اما به همان اندازه‌اي كه شما به ظاهر و سرو‌وضع‌تان حساس هستيد، ما مردان هم به اين موضوع خيلي اهميت مي‌دهيم. اين‌كه شما در مورد ظاهر و لباس‌هاي‌مان چه فكر و نظري داريد، خيلي براي‌مان اهميت دارد. وقتي قرار است براي بار اول با كسي كه تصميم داريم با او ازدواج كنيم، قرار ملاقات داشته باشيم مثل خود شما در مورد لباسي كه قرار است به تن‌مان كنيم وسواس داريم. يك چيز را هم به خاطر داشته باشيد و آن اين‌كه از نظر ما هر لباسي كه شما انتخاب مي‌كنيد برازنده شماست و براي همين وقتي از ما در مورد انتخاب لباس‌هاي‌تان سوال مي‌كنيد، ما را بيشتر گيج مي‌كنيد.



چيزي كه از آن وحشت داريم

وقتي مي‌گوييد «ديگر با من حرف نزن» يا وقتي آن قدر عصباني هستيد كه نمي‌خواهيد در مورد احساسات خودتان با ما صحبت كنيد، در تمام آن لحظات برخلاف ظاهرمان كه بيشتر شما تصور مي‌كنيد سرد و بي‌تفاوت هستيم، اصلا چنين حسي نداريم. اگر شما هم در بدو تولد با نسخه‌اي مردانه بزرگ مي‌شديد و احساسات، دردها و هيجانات خود را زير ظاهر مردانه‌تان پنهان مي‌كرديد، بهتر ما را درك مي‌كرديد. بين خودتان بماند، گاهي‌اوقات حتي جرات ابراز احساسات‌مان را براي شما نداريم زيرا مي‌ترسيم حقيقت وجودي ما شما را نااميد كند. البته منظورمان رانندگي سريع و شسته رفته نبودن‌مان كه شما را كلافه كرده، نيست بلكه ويژگي‌هايي است كه اگر بخواهيم بيان‌شان كنيم وحشت اين را داريم كه از سمت شما طرد شويم.



نه به اندازه شما ظريف

فكر مي‌كنيم اين باور كه زنان را فقط مهربان و احساسي معرفي مي‌كنند كمي نادرست است. هرچند ما به اندازه شما زنان سرشار از احساسات نيستيم اما مانند شما به محبت نياز داريم. ما به‌گونه‌اي تربيت شده‌ايم كه نمي‌توانيم اين بخش وجودي‌مان را براي شما ابراز كنيم اما باور كنيد براي ما مردان هيچ‌چيز لذت‌بخش‌تر از توجه و محبت شما زنان وجود ندارد. وقتي همسرمان ما را به يك فنجان چاي دعوت مي‌كند يا وقتي با يك هديه كوچك غافلگيرمان مي‌كند، سراز پا نمي‌شناسيم اما پيش خودتان بماند: « ما ياد گرفته‌ايم اين خوشحالي را به اندازه شما ابراز نكنيم.»

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : ابوذر

 

كودكان باهوش اين مشخصه را دارند!
آيا مي دانيد كودكان باهوش داراي چه مشخصاتي هستند؟چه جور هستند؟
تحقیقات جدید نشان می دهد کودکانی که هر شب سر ساعت معینی به رخت خواب می روند در تحصیلات خود موفق ترند.
محققان متوجه شدند کودکانی که دارای خواب منظم هستند در یادگیری زبان، خواندن و حل مسائل ریاضی نسبت به کودکانی که در ساعات متفاوتی به رخت خواب می روند موفق تر هستند.دانشمندان مرکز SRI International یک موسسه تحقیقات آمریکایی در کالیفرنیا متوجه شدند، هر چه یک کودک زودتر به رخت خواب برود به همان میزان در مدرسه موفق تر خواهد بود.تحقیقات روی 8 هزار کودک 4 ساله نشان داد ، کودکانی که کم تر از 11 ساعت در طول شبانه روز می خوابند در درس های خود نسبت به دیگر دانش آموزان عقب تر خواهند افتاد.نتایج این تحقیقات که یکی از بزرگ ترین مطالعات از نوع خودش بود در کنفرانس خواب ارائه شده است.دکتر اریکا گیلور که در این تحقیقات شرکت داشته است در این باره گفت: در صورتی که والدین بتوانند ساعات خواب فرزندانشان را منظم کنند، تاثیر زیادی روی مهارت های زبانی و خواندن و نوشتن او خواهند گذاشت. خواب منظم رفتار کودکان را بهتر کرده و سلامت روانی آن ها را نیز ارتقا می بخشد.بررسی های بیش تر نشان می دهد داشتن خواب منظم بهترین معیار برای پیش بینی رشد مثبت در کودکان است.در مجموع مهارت های زبانی، هوشیاری شنوایی، سواد و مهارت های ریاضی در کودکانی که هر شب در ساعت معینی به رخت خواب می روند بیش تر است.دکتر گیلور در این باره گفت: تحقیقات ما نشان می دهد بسیاری از کودکان به میزان توصیه شده در طول شب نمی خوابند که این موضوع می تواند روی رشد آن ها و تحصیلاتشان تاثیر منفی داشته باشد.به همین دلیل دکتر گیلور به والدین توصیه می کند زمان مناسبی برای کودکان برای رفتن به رخت خواب در نظر بگیرند و سعی کنند همیشه از رعایت آن توسط کودکانشان اطمینان حاصل کنند.علاوه بر آن بهتر است با انجام کارهایی مانند خواندن کتاب یا تعریف کردن داستان کودکان را به خوابیدن در سر ساعت تشویق کرد.سال گذشته نیز تحقیقی انجام شده بود که نشان می داد کودکانی که بعد از ساعت 9 به رخت خواب می روند دیرتر به خواب می روند. علاوه بر آن، این کودکان در مجموع کم تر می خوابند.

 

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : ابوذر

همه مردها اين شكلي هستند.
 
 
 


حتي اگر همسر شما يك مريخي تمام عيار باشد، با چند تكنيك ساده مي‌توانيد او را بيشتر بشناسيد و رفتارهايش را رمزگشايي كنيد. قطعا شما هم دوست داريد بدانيد كه همسر عجيب و غريب‌تان واقعا حرف‌ها و حركاتش چه معنايي دارد؛ پس بهتر است كمي بيشتر به دنياي مردانه وارد شويد و بدانيد كه چه رفتارهايي از شما مي‌تواند چه تاثيراتي روي همسرتان و رفتارهايش بگذارد. قبل از هر چيز بايد تمام تصورات عاميانه‌تان را در مورد مردها و رفتارهاي‌شان فراموش كنيد و براي كسب يك شناخت واقعي و منطقي از شوهرتان قدم برداريد.



پيش‌داوري ممنوع!

پيش‌فرض‌هاي بي‌معنا را كنار بگذاريد. هيچ‌وقت نگوييد «مردها خودخواهند»؛ «مردها هيچ‌چيز نمي‌فهمند» و... شما نمي‌توانيد به‌خاطر تفاوت‌هايي كه در نشان دادن احساسات، رفتارهاي‌تان و حتي شيوه تصميم‌گيري‌تان داريد او را متهم كنيد. به جاي اينكه چنين تصورات عاميانه‌اي را مطرح كنيد، سعي كنيد همسرتان را بشناسيد. اگر به او يك شاخه گل مي‌دهيد و بازخوردي نمي‌گيريد به جاي تكرار اين حرف‌ها سعي كنيد ببينيد كه از چه راه ديگري او عشقش را به شما ابراز مي‌كند. آيا حمايت‌كردن راه اوست يا اينكه شيوه ديگري كه با راه شما متفاوت است را انتخاب مي‌كند؟



تفاوت‌ها را بپذيريد

مردها و زن‌ها متفاوتند و يك راه براي رمزگشايي رفتارهاي مردها، پذيرش واقعي اين تفاوت است. براي مثال مردها زياد در مورد احساسات‌شان حرف نمي‌زنند و حتي اغلب‌اوقات وقتي با آنها در اين مورد صحبت هم بكنيد واكنش دلخواه‌تان را نمي‌گيريد يا اينكه مردها ترجيح مي‌دهند بعد از برگشتن از سر كار چند دقيقه‌اي به حال خودشان رها شوند، پس در اين شرايط اگر براي صحبت كردن اصرار كنيد قطعا واكنشي كه انتظار داريد را دريافت نخواهيد كرد. اين تفاوت‌ها را بپذيريد و روي همسرتان براساس همين تفاوت‌ها قضاوت كنيد.



جرقه‌ها را بزنيد

ارتباط‌تان را با پرسيدن سوال آغاز كنيد. مردان زياد اهل شروع كردن مكالمات و روشن‌كردن چراغ ارتباط نيستند. اين به اين معنا نيست كه آنها منزوي يا خودخواهند و بلد نيستند با آدم‌ها ارتباط برقرار كنند بلكه اين تنها يكي از همان تفاوت‌هايي است كه بايد مورد توجه قرارشان دهيد. اگر دوست داريد مردتان در ارتباط با شما فعال عمل كند خودتان جرقه‌اش را بزنيد و بعد ببينيد كه او چطور روي مسيري كه شما انتخاب كرديد پيش مي‌رود. كليد شما تنها يك سؤال است، پس هر زماني كه ديديد حرفي براي گفتن ميان شما نيست از اين كليد استفاده كنيد.



او همین چیزی است که هست

آسان‌ترين راه براي شناخت مردها واژه‌هاي‌شان است. درحالي‌كه زنان‌گاهي يك واژه ساده را به كار مي‌برند و انتظار دارند همسرشان يك تهديد يا معناي پيچيده را از آن استنباط كند. مردها هرگز اين راه را نمي‌روند؛ آنها چيزي را مي‌گويند كه واقعا مي‌خواهند بگويند. اگر مي‌گويد خسته است پس خسته است. اگر مي‌گويد دوست‌تان دارد پس دوست‌تان دارد. كمتر مردي است كه براي حرف زدنش يك كد‌گذاري پيچيده طراحي كند پس اگر او چيزي مي‌گويد كه متوجهش نمي‌شويد به جاي تلاش براي رمزگشايي از او بخواهيد كه در مورد منظورش بيشتر توضيح دهد. مطمئن باشيد كه او با توضيحات بيشتر همه ابهامات‌تان را برطرف خواهد كرد.



پيش‌بيني كنيد

سعي كنيد واكنش‌هاي همسرتان به رفتارهاي‌تان و همين‌طور مسائلي كه در زندگي پيش مي‌آيد را بشناسيد. چه رفتاري او را از كوره در مي‌برد و چه حرفي مي‌تواند او را كاملا آرام كند. اين موضوع كمي زمان مي‌برد اما اگر با دقت واكنش‌هاي همسرتان را بررسي كنيد مي‌توانيد در مدت كوتاهي خشمش را كم كنيد و زندگي‌تان را جوري پيش ببريد كه او روزبه‌روز بيشتر احساس آرامش كند و به همين دليل بيشتر عاشق‌تان شود.



به جاي او حرف نزنيد

بگذاريد كه خودش را آن‌طور كه مي‌خواهد شرح دهد. اگر در هر لحظه از صحبت‌كردنش حرفش را قطع كنيد يا اينكه براي كامل‌كردن جمله‌اش تلاش كنيد هرگز او را نخواهيد شناخت. اين اتفاق فقط در لحظاتي كه او مستقيما در مورد خودش و احساساتش حرف مي‌زند نمي‌افتد بلكه شما مي‌توانيد در تمام لحظاتي كه او در مورد اجتماع، كار، دوستان، خانواده و خودش صحبت مي‌كند به ديد او نسبت به زندگي پي ببريد و بيشتر با آنچه واقعا هست، آشنا شويد.



رويا بافي نكنيد

ممكن است شما به انتظار اين‌كه همسرتان روزي تغيير مي‌كند با او ازدواج كرده باشيد و بعد از ازدواج از او بخواهيد كه تغييراتي در شغلش، درآمدش، رفتارش يا حتي ظاهرش اعمال كند. اگر همسرتان حاضر باشد براي رضايت شما هر كاري بكند، ممكن است اين خواسته شما را هم بپذيرد و براي اعمال اين تغييرات به شما وعده‌هايي هم بدهد اما درست زماني كه همسرتان موفق به عملي كردن هيچ كدام از قول‌هايش نمي‌شود، زندگي شما وارد يك سراشيبي خطرساز مي‌شود و از خود مي‌پرسيد چرا او با وجود اين‌كه نمي‌تواند سر قولش بماند مدام به شما وعده ساختن آينده‌اي متفاوت را مي‌دهد؟ اگر قرار است ازدواج كنيد يا اين‌كه ازدواج كرده‌ايد، بايد همسرتان را همانطور كه هست بپذيريد. شايد او در جزئيات به مرور زمان تغييراتي بكند اما هرگز در ويژگي‌هاي اصلي شخصيتي يا شيوه زندگي او نمي‌توانيد تغييرات بزرگي را ايجاد كنيد.



او اعتراف نمي‌كند

همه مردها اينطور نيستند اما بسياري از آن‌ها از اعتراف به اشتباهات و شكست‌شان مي‌ترسند. اگر همسرتان اشتباهي كرده اما به سختي حاضر به عذرخواهي مي‌شود، گمان نكنيد كه او متوجه كار نادرستش نشده او فقط از اين‌كه قدرتش را از دست بدهد و مثل يك بازنده مقابل شما جلوه كند مي‌ترسد. سعي كنيد با آرامشي كه بعد از صلح شما برقرار مي‌شود به او بگوييد كه گاهي به همين جمله ببخشيد و متاسفم احتياج داريد و اين جملات ساده مي‌تواند اعتماد شما را به منطق او بيشتر كند اما هرگز در لحظه اتفاق روي اين موضوع كلنجار نرويد و تنش‌ها را بيشتر نكنيد.



مردها ريزبين نيستند

به اطلاعاتي كه در مورد آدم‌ها به شما مي‌دهد چندان تكيه نكنيد. مردها هرگز نمي‌توانند به اندازه زنان ريز‌بين باشند و به همين دليل ممكن است بخشي از اين اطلاعات كه براي شما اهميت حياتي دارد براي‌شان بي‌اهميت بوده و از گفتن‌شان خودداري ‌كنند. سعي كنيد اين توصيف او در مورد آدم‌ها و موقعيت‌ها را تنها به‌عنوان يك پيش‌زمينه باور كنيد و تا زماني كه خودتان با آن افراد يا شرايط روبه‌رو نشده‌ايد در موردشان قضاوت نكنيد. نمي‌گوييم كه آن‌ها هميشه در اشتباه هستند بلكه تنها معتقديم آن‌ها به خيلي از جزئياتي كه براي شما مهم و ارزشمند است توجه چنداني ندارند و براي آن‌ها ظاهر ماجرا همه ماجراست

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : ابوذر

 

از ضرورت مشاوره قبل از ازدواج تا انواع ازدواج ها در کشور

درمورد زمان مشاوه قبل از ازدواج اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر می رسد وقتی که دختر و پسر به این نتیجه می رسند که تمایل دارند باهم ازدواج کنمند و می خواهند مطمئن شوند آیا شرایطشان برای ازدواج مناسب است یا نه، بهترین زمان برای این کار است. آنها باید در این مرحله با هماهنگی هم، برای مشاوره اقدام کنند تا به نکته هایی که بدون شک از دیدشان پنهان مانده است، پی ببرند.

مشاوره قبل از ازدواج، باید زمانی انجام شود که طرفین به هم قول ازدواج نداده باشند، یعنی معلوم نباشد چه زمانی باهم ازدواج می کنند. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از زوج ها یک هفته قبل از مراسم عقد یا بعد از مشخص کردن تاریخ عقد، برای مشاوره مراجعه می کنند که این کاملا بی فایده و بی اساس است.


آیا هدف این زوج از مراجعه این است که یکی آنها را تایید کند؟ مشاوره قبل از ازدواج زمانی موثر است و مفهوم پیدا می کند که قبل از هرگونه تصمیم گیری جدی به مشاور مراجعه شود.

دختر و پسری که برای مشاوره مراجعه می کنند باید بتوانند تا حدودی مسایل احساسی را کنار بگذارند و چشم هایشان را روی مسایل منطقی باز کنند، احتمال شکست ازدواج های احساسی زیاد است. از طرف دیگر، ازدواج های بدون احساس و از روی منطق مطلق هم محاسبه یا معامله است و به شکست منجر می شود. برای شروع زندگی، عشق لازم است ولی کافی نیست. اشتباه است که فکر کنیم چون کسی عاشق طرف مقابلش شده، می تواند حتما با او ازدواج کند.

ازدواج های ایرانی در گذر زمان

ازدواج ها در ایران 3 گروه هستند؛ ازدواج هایی که تا اواخر دهه 40 شمسی انجام شده است، بیشتر ماهیت سنتی داشته اند و جو حاکم بر خانواده ها نسبتا پدرسالاری بوده است. مرد بیرون از خانه کار می کرد و زن خانه دار بود، مطالبات و خواسته های مالی زیادی وجود نداشت، عشق هم در طول زندگی به وجود می آمد. در این ازدواج ها، هم عقیده و همفکربودن زن و مرد خیلی مهم نبود و ارتباط عاطفی جزو معیارهای زندگی محسوب نمی شد. زن و مرد با مراسم خواستگاری سنتی به هم معرفی می شدند و باهم ازدواج می کردند و از قبل هیچ ارتباط عاطفی ای با هم نداشتند. رابطه زن و مرد از ابتدا اینگونه تعریف شده بود؛ مرد نان آور است و زن مسوول تربیت فرزندان و انجام کارهای خانه. طلاق معنا و مفهومی نداشت. ایده اینکه زن باید با لباس سفید به خانه شوهر و با کفن خارج شود، حاکم بود.


گروه دوم، ازدواج هایی است که از دهه 50 تا اواسط دهه 60 یعنی تا سال 65 صورت گرفته است. این ازودج ها به خصوص بین طبقه متوسط شهری اتفاق می افتاد و بیشتر ازدواج ها مکتبی و آرمانی بود، به این معنا که یک قشر تحصیلکرده یا طبقه متوسط شهری پس از همفکری با هم و با کمترین توقعات و امکانات و قراردادن 14 شاخه گل مهریه قرار می گذاشتند با هم ازدواج کنند. برای این گروه از افراد، آرمان مهم بود و آنها بعد از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، با مشکلات عدیده مالی مواجه می شدند و زندگی سختی را شروع می کردند. این گروه به همان روش و سبکی که در همه دنیا رواج دارد، ازدواج می کردند و الگوی مدرن حاکم بود. در این الگو، طرفین به هم نمی گفتند چه داری و چه زندگی ای درست کرده ای و بعد، زندگی را شروع کنند بلکه می گفتند ما هیچ چیز نداریم و با کمک هم شروع به ساختن می کنیم و البته این، معنای زندگی واقعی است. مشکلی که برای این نوع ازدواج ها به وجود آمد، این بود که مواجهه با بحران های مالی شدید باعث می شد گاهی برخی خانم ها به دلیل سختی و مشکلات، از ازدواج پشیمان شوند.

گروه سوم این ازدواج ها، در اوایل دهه 70 اتفاق افتاد که سبک ازدواج ها عوض شد؛ وقتی که فرزندان مادران نسل دوم بزرگ شدند و مادرانی که در دهه 60 با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند، به هیچ وجه حاضر نشدند دخترانشان با پسرانی که امنیت مالی نداشتند، ازدواج کنند. یعنی از اوایل دهه 70 به بعد، ازدواج ها با مطالبات افراطی مالی صورت می گرفت، همفکری و نزدیکی عاطفی کم کم اهمیت خود را بریا مردم از دست داد و همین مساله باعث افزایش طلاق در کشور شد. متاسفانه در حال حاضر نسل جدید هم به اشتباه با مطالبات مالی ازدواج می کنند، یادشان می رود همفکری و نزدیکی فرهنگی، تشابه اقتصادی و تشابه نسبی خانواده ها برای ازدواج مهم است و پول و ثروت همه چیز نیست و خوشبختی کامل به ارمغان نمی آورد.

وابستگی افراد به خانواده شان

در جامعه ایرانی، فرزندان سال های طولانی به خانواده شان وابسته هستند و این گونه نیست که اگر فرزندی به سن 18 سالگی رسید، از خانواده جدا یا دور شود و یک زندگی مستقل را شروع کند. در ایران سیستم پیوسته حاکم است، به همین دلیل مشاوره های قبل از ازدواج ایرانی ها با مشاوره های قبل از ازدواج اروپایی ها تفاوت دارد. از طرف دیگر، تشابه خانوادگی در ایران بسیار مهم است. بیان جملاتی نظیر اینکه من با خانواده اش چه کار دارم؟ من خود طرف را دوست دارم و برایم مهم است، کاملا اشتباه است زیرا تقریبا 95 درصد مردم ایران به خانواده های پدری از نظر مالی، فکری و عاطفی وابسته هستند، یعنی سیستم زندگی مستقل در ایران پسندیده نیست و متاسفانه هنوز جا نیفتاده است و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی به سختی می توانند مستقل و به دور از خانواده زندگی کنند که این مساله به فرهنگ ما برمی گردد زیرا ایران از کشورهای امن دنیاست. پس مشکل امنیت نیست، مشکل ما فرهنگی است که هنوز در ایران جا نیفتاده است.

 

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 15:54 :: نويسنده : ابوذر

 

وقتی پول، متارکه و افسردگی و طلاق می آورد!
 

نتایج یک پژوهش جدید نشان می دهد افرادی که اهل مادیات هستند نسبت به زوج های بی توجه به مال و منال، از ازدواج خود ناراضی ترند. درنتیجه پول دوستی ممکن است برای زندگی عاشقانه با همسرتان خوب نباشد.

جیسون کارول، استاد زندگی خانوادگی در دانشگاه بریگهام یانگ که به پژوهشی که درباره رابطه میان توجه زوج ها به مادیات و پایداری زندگی خانوادگی پرداخته است، می گوید: «این اثر در خانواده هایی با هر سطح درآمدی مشاهده می شود و حتی اگر یک فرد مادی با یک فرد هم عقیده خود ازدواج کند نیز از این اثر زیانبار در امان خواهد ماند. ناشادترین ازدواج ها آنهایی هستند که در آن دو همسر به شدت به مسایل مادی توجه کنند.»


کارول ادامه می دهد: «تصور ما این بود که ناهماهنگی میان دو همسر از این لحاظ بیشتر از همه مشکل آفرین باشد، برای مثال در موردی که یک همسر اهل خرج کردن باشد و دیگری مال اندوز اما نتایج بررسی ها نشان داد زوج هایی که هر دو توجه زیادی به مادیات دارند، بیش از همه دچار مشکل و اختلاف می شوند.»

به گفته کارول، پژوهش های قبلی شواهد قاطعی در این باره به دست داده است که توجه به مادیات ممکن است برای افراد مساله ساز باشد.ب ررسی های متعدد نشان داده اند افراد اهل مادیات، نسبت به افراد بی توجه به مادیات، بیشتر مضطرب و افسرده هستند و احساس ناامنی بیشتری می کنند. پول دوستی بیشتر، با اختلافات خانوادگی ارتباط داده شده است، زیرا این گونه افراد معمولا نمی توانند تعادلی میان زندگی خانوادگی و کارشان ایجاد کنند.

کارول و همکارانش به این علت به بررسی رابطه توجه به مادیات و ازدواج پرداختند که پژوهش خاصی درباره چگونگی تاثیر نگرش همسران به پول و تاثیر این نگرش بر روابط آنها انجام نشده بود. دانشمندان در گذشته بیشتر به بررسی خود موقعیت مالی پرداخته بودند تا ارتباط مشکلات مالی با اختلافات زناشویی، اما کارول می گوید ممکن است افراد کاملا از لحاظ مالی وضعیت خوبی داشته باشند ولی درباره پول دچار نگرانی و اضطراب باشند. در این بررسی زوج ها پرسشنامه هایی را پر می کردند که در آن سوال هایی درباره رضایت از ازدواج، الگوهای تعارض، ارتباط با همسر، پایداری ازدواج و سایر عوامل پرسیده شده بود. آنها همچنین مخالفت یا موافقت شان را با عبارت «داشتن مال و منال زیاد هرگز بریا من مهم نبوده است» اعلام می کردند. افرادی که با این عبارت موافق بودند، در رده بی توجه به مادیات و افرادی که با آن موافق نبودند، در رده اهل مادیات قرار داده شدند.


توجه به مادیات و ازدواج

14 درصد ازدواج های مورد بررسی، بین دو فرد بی توجه به مادیات انجام شده بود. حدود 11 درصد موارد، فقط زن به شدت اهل مادیات بود. در 14 درصد موارد، زن و شوهر از لحاظ توجه به مادیات باهم توافق نداشتند اما وضعیت برعکس حالت قبلی بود. در 20 درصد از زوج ها، هم زن و هم شوهر مادی بودند. بقیه زوج ها در وضعیت بینابینی قرار داشتند، یعنی نه کاملا اهل مادیات بودند و نه کاملا بی توجه به مادیات. به گفته کارول، ازدواج هایی که در آنها حداقل یکی از همسران اهل مادیات است، از همه لحاظ بدتر از ازدواج هایی است که هیچ کدام از همسران اهل مادیات نیستند (بدون توجه به اینکه مرد اهل مادیات باشد یا زن).

کارول می گوید: «زوج های بی توجه به مادیات حدود 10 تا 15 درصد در مواردی مانند رضایت از زندگی مشترک، پایداری ازدواج و میزان کمتر اختلاف، وضعیت بهتری داشتند.» کارول می گوید: «آنچه ما یافتیم الگویی کلی بود که براساس آن به نظر می رسد توجه به مادیات برلیا ازدواج زیانبار است. احتمالا این اثر را به بهترین وجه می توان اثری فرسایشی توصیف کرد. آنچه در همه این زمینه ها مشاهده کردیم، کاهش قابل توجه و معنادار رضایت از زندگی در زوج هایی بود که یکی از همسران یا هر دوی آنها اهل مادیات بودند.» البته اینکه ازدواج میان افراد ناهماهنگ کمترین رضایت را به دنبال داشته باشد؛ منطقی به نظر می رسد زیرا پیوند میان یک فرد غیرعادی و فردی مال اندوز، به نظر از همان اول باید مایه اختلاف شود اما به گفته کارول در این بررسی به چنین نتیجه ای نرسیده اند. او می گوید: «حتی در مواردی که زن و شوهر هر دو اهل مادیات هستند، به نظر می رسد یک عامل تشدیدکننده در ایجاد اختلافات وجود دارد و مشکلات پیچیده تر می شود.»


مال دوستی اختلاف آفرین

در این تحقیق چگونگی اثر مخرب مال اندوزی بر ازدواج بررسی نشده بود اما کارول و همکارانش چند نظریه در این باره دارند. اولین نظریه این است که مال دوستی باعث می شود زن و شوهر تصمیم های اشتباه مالی بگیرند و بیشتر از آنچه باید خرج کنند، خودشان را به ورطه بدهکاری بیندازند و باعث ایجاد استرس در یکدیگر شوند. یک امکان دیگر، این است که افراد اهل مادیات به دلیل حرص و آز برای به دست آوردن مال و منال، زمان کمتری را به تحکیم روابطشان ختصاص می دهند. کارول می گوید: «آنها به اندازه زوج های بی توجه به مادیات برای روابط عاطفی شان اولویت قائل نیستند و به آن توجه نشان نمی دهند.» اما اگر عاشق همسرتان باشید و در عین حال بخواهید یک ماشین نوی لوکس هم داشته باشید، چه می توان کرد؟

کارول می گوید: «برای بیشتر افراد توجه به مادیات شکلی همه یا هیچ ندارد؛ مردم معتقدند می توانند جاه طلبی های مالی شان را دنبال کنند و در عین حال روابطشان را با همسرشان متحکم نگه دارند ولی ممکن است نفهمند که بلندپروازی های شان به افراد موردعلاقه شان آسیب می رساند.» به گفته کارول، در اغلب زوج ها کنار گذاشتن فرآیند فکری متوجه مادیات به بهبود زندگی مشترک کمک می کند. کارول می گوید: «به نظر من همه همسران باید با قدری تأمل، به مجموعه ارزش های شان توجه کنند و ببینند که واقعا چه چیزی در زندگی برایشان مهم است.» آیا واقعا باید اجازه دهیم بلندپروازی های مادی، مانع رسیدن ما به چیزهایی شود که ته دلمان برای ما اهمیت فوق العاده ای دارند؟

 

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : ابوذر

چند راه براي اين‌كه به غرولندهاي همسرتان پايان دهيد
 
نه مي‌گوييم تقصير شماست و نه معتقديم همه چيز گناه اوست اما قبل از اين‌كه بخواهيد به همسرتان برچسب غرغرو بودن بزنيد، بايد نگاهي به‌خودتان و شرايط زندگي‌تان بيندازيد. شايد دليل شكايت‌هاي همسرتان رفتار شماست.
 


انگار از هر دري كه وارد شويد فرقي نمي‌كند. خانم شما هميشه دليلي براي غر زدن يا مواخذه كردن‌تان دارد. از يك پيراهن اتو نشده بگيريد تا يك فراموش كاري كوچك كافي است تا همه‌چيز به هم بريزد و آرامش با خانه شما خداحافظي كند. وقتي با چنين شرايطي روبه‌رو مي‌شويد، گاهي خودتان را مقصر مي‌دانيد و فكر مي‌كنيد كه اگر اين اشتباه يا آن اشتباه را نمي‌كرديد همه چيز آرام مي‌شد. گاهي هم حاضر نيستيد اشتباهات‌تان را ببينيد و به اين بهانه كه همسرتان هميشه مشغول غرولند است حاضر نمي‌شويد ذره‌اي در خودتان و رفتارهاي‌تان تغيير ايجاد كنيد. زماني‌كه با غرولندهاي پايان‌ناپذير همسرتان روبه‌رو مي‌شويد، راه رفتن روي خط وسط و عادلانه تصميم گرفتن براي‌تان سخت‌ترين كار مي‌شود و به همين دليل است كه نمي‌توانيد راهي براي خلاص شدن از اين بگو و مگوهاي هر روزه پيدا كنيد. اگر شما هم يك همسر غرغرو داريد، به جاي فراموش كردن خودتان يا گناهكار دانستن او، بهتر است به راه حل‌هاي تازه‌تر و عملي‌تر فكر كنيد. ما به شما در شناختن اين راه‌ها كمك مي‌كنيم.



كلمات ويرانگر را جدي بگيريد

از اين جمله ويرانگر پرهيز كنيد.« واي چقدر غر مي‌زني!» نگذاريد او هم باور كند كه يك فرد غرغروست. در مقابل شكوه‌هايش نكات مثبت زندگي و ارتباط‌تان را بيان كنيد و اگر احساس مي‌كنيد به شكلي اغراق شده همه چيز را سياه مي‌بيند آرام آرام به او بگوييد كه به چه دلايلي در اشتباه است.سعي كنيد اين چرخه آزاردهنده را با آوردن يك الگوي تازه به رابطه‌تان از بين ببريد. شما مي‌توانيد با ساختن يك رابطه گفت‌وگو محور، خيلي از مشكلات را حل كنيد. او را به نشستن و صحبت كردن تشويق كنيد و با پيش گرفتن يك رويه منطقي به او نشان دهيد كه زندگي آنطور كه او فكر مي‌كند آزار‌دهنده و شايسته غرولند نيست. گمان نكنيد كه به محض شروع شدن اين گفت‌وگو همه چيز تغيير مي‌كند. شايد مدت‌ها طول بكشد تا اين‌كه همسرتان هم مثل شما بتواند گفت‌وگوي منطقي را پيش بگيرد و تنها راهكارش براي روبه‌رو شدن با مشكلات غرولند نباشد.



به حرف‌هايش گوش دهيد

به حرف‌هاي همسرتان با تمام وجود گوش كنيد. زن‌ها دوست دارند شنيده شوند و احساسات‌شان را ابراز كنند و شما به‌عنوان يك شوهر مهم‌ترين و تاثيرگذارترين فرد در زندگي او هستيد و گوش‌هاي شما مي‌تواند امن‌ترين مكان براي حرف‌هاي او باشد. اگر او بي‌وقفه در حال حرف زدن است و شما نمي‌توانيد موضوع اصلي بحث را متوجه شويد، اين موضوع را به او بگوييــد و بخواهيد كه پس از كمي آرام شدن و نوشـــــيدن يك ليوان آب خنـك واضح‌تر و آرام‌تر بگويد كه اوضاع از چه قرار است و دليل اين همه عصبانيت و ناراحتي چيست.



حمايت‌كننده باشيد

از او حمايت كنيد. زن‌ها دوست دارند از طرف شوهرشان مورد حمايت و توجه قرار بگيرند. حتي اگر شما با او موافق نيستيد، اعلام مخالفت‌تان را براي زماني بگذاريد كه آرام‌تر شده و او مي‌تواند منطقي‌تر بحث كند. در اوج حادثه سپر محبت كردن را مقابل خودتان بگيريد. اطمينان دهيد كه عصبانيتش را درك مي‌كنيد و اگر آرام شود، مي‌توانيد با يك بحث مفصل يك نتيجه منطقي و مشترك بگيريد و مشكلات‌تان را حل كنيد.



بپرسيد كه چه مي‌خواهد

از او بپرسيد كه براي شاد كردن و آرام كردنش كاري مي‌توانيد انجام دهيد يا اين‌كه او خواسته‌اي از شما دارد كه با انجام دادنش بتوانيد حالش را بهتر كنيد. حواس‌تان باشد! اگر او هنگام بيان كردن مشكلاتش، شما را مورد حمله قرار داد، مهم‌ترين كاري كه مي‌توانيد انجام دهيد اين است كه حالت تدافعي به‌خودتان نگيريد و مقابل او گارد نداشته باشيد. با آرامش گوش كنيد و با مهرباني با او صحبت كنيد. بهترين راه براي خلاص شدن از شر موقعيت‌هايي كه همسرتان را ناراحت مي‌كند اين است كه با هم در موردشان صحبت كنيد و با هم راهي براي رهايي از آن شرايط را پيدا كنيد.



روزهاي خوب را زنده كنيد

روزهاي خوب رابطه‌تان را به ياد بياوريد. آيا او از اولش همين‌طور غرغرو بوده يا اين‌كه زماني را به ياد مي‌آوريد كه از ته دل مي‌خنديد و از بعضي موقعيت‌ها و لحظات با تمام وجود لذت مي‌برد؟ اگر چنين لحظاتي در خاطر شماست، سعي كنيد با فراهم كردن موقعيت‌هاي مشابه تغييري در ارتباط‌تان به‌وجود بياوريد. تفريحات 2نفره‌تان را بيشتر كنيد و شرايطي به‌وجود بياوريد تا او تمركز كمتري براي فكر كردن به مشكلات و اتفاقات منفي داشته باشد.



خانه را امن كنيد

يادتان نرود كه مهم‌ترين چيزي كه زنان در زندگي‌شان به آن نياز دارند احساس امنيت است. اين احساس مي‌تواند از راه‌هاي مختلفي شكل بگيرد اما مهم‌ترين راه‌هايي كه مي‌توانند ايجادش كنند احساس امنيت مالي و احساس امنيت عاطفي هستند. اگر بتوانيد در اين 2 زمينه به همسرتان آرامش و اطمينان دهيد، مي‌توانيد تا حدود زيادي از اين غرولند‌ها جلوگيري كرده و شرايطي را فراهم كنيد كه او فكر كند براي شما خاص و ارزشمند است. اين حس را هر روز به او بدهيد تا با كسب اطمينان از شما و احساس‌تان بتواند آرامش دروني‌اش را هم به دست بياورد و از غر زدن دست بردارد. خريدن يك شاخه گل؛ يك هديه بي‌مناسبت؛ كمك كردن در كارهاي خانه؛ يك شام بيرون و... همه مي‌توانند راه‌هايي باشند كه زنان با ديدن‌شان احساس مي‌كنند همسري عاشق و زندگي‌اي امن دارند.



اين درخواست را از كه بكنيد؟

در مورد تفاوت‌هاي‌تان با همسرتان به توافق برسيد. ممكن است در شما ويژگي‌ها يا رفتارهايي باشد كه همسرتان را آزار مي‌دهد و باعث شكايت‌هاي او مي‌شود. شما تنها بخشي از اين ويژگي‌ها را مي‌توانيد تغيير دهيد اما قطعا بخش ديگري باقي مي‌ماند كه نه شما مي‌توانيد تغييرشان دهيد نه همسرتان حاضر مي‌شود آن‌ها را بپذيرد. در مورد اين رفتارها با هم صحبت كرده و سعي كنيد تا آنجا كه مي‌شود انعطاف‌پذير بوده و به نفع زندگي مشترك‌تان تغيير كنيد و جايي كه نمي‌شود، همسرتان را قانع كنيد و از او بخواهيد به خاطر اين ويژگي‌هايي كه در تغيير دادن‌شان ناتوان هستيد شما را مواخذه نكند.

یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : ابوذر

 
بهتر است بدانيد كه در زندگي مردها عاداتي وجود دارد كه به سادگي نمي‌توانيد تغييرشان دهيد. به جاي اين‌كه هر روز در مقابل اين عادت‌ها متعجب شويد، بهتر است بيشتر دنياي مردان را بشناسيد و با راه‌هاي سازگار شدن با آن‌ها آشنا شويد.
 
 


ماجرا از همان روز اول شروع مي‌شود. همان روزي كه تصميم مي‌گيريد با يك مرد زير يك سقف راه برويد، غذا بخوريد، تلويزيون ببينيد و... از همان زمان همه چيز به‌نظرتان عجيب مي‌رسد. احساس مي‌كنيد كه آدم فضايي مقابل‌تان ايستاده كه نه زبان شما را متوجه مي‌شود و نه افكارتان را. مردي كه هر طور مي‌خواهد تصميم مي‌گيرد، فكر مي‌كند و زندگي مي‌كند و حاضر نيست يك كلمه از حرف‌هايي كه روزي هزار بار تكرارش مي‌كنيد را عملي كند. اگر هنوز هم به دنياي عجيب و غريب مردها عادت نكرده‌ايد، بهتر است بدانيد كه در زندگي مردها عاداتي وجود دارد كه به سادگي نمي‌توانيد تغييرشان دهيد. به جاي اين‌كه هر روز در مقابل اين عادت‌ها متعجب شويد، بهتر است بيشتر دنياي مردان را بشناسيد و با راه‌هاي سازگار شدن با آن‌ها آشنا شويد.



  •   چرا شوهرم اين همه چيز را در مورد ورزش به ياد مي‌آورد اما چيزي كه من همين ديروز گفتم را نه؟

 رابطه ما با ورزش، مربوط به امروز و ديروز نيست. يك رابطه قديمي و ريشه دار است كه در ما وجود دارد و لحظه لحظه‌اش را به ياد داريم؛ با آن زندگي كرده‌ايم و بزرگ شده‌ايم. اين درحالي است كه رابطه عاطفي و ازدواج‌‌مان، تنها چند سال است كه به زندگي ما وارد شده و عمر زيادي از اين احساسات نگذشته است. از طرف ديگر، بايد باور كنيد كه ما مردها در مورد ازدواج ‌‌گاهي شبيه يك شاگرد تازه وارد كلاس اسپانيايي مي‌شويم كه همه چيز برايش عجيب است و به سادگي نمي‌تواند خودش را با اين دنياي تازه وفق دهد. اين درحالي است كه ما تمام عمرمان را با ورزش زندگي كرده‌ايم و حتي مي‌توانيم زمان و مكان دقيق لحظه‌هايي كه با ورزش گذرانده‌ايم را به ياد بياوريم.




 
  •   اگر همسرم يك منشي يا همكار زن دارد، بايد نگران باشم؟
هميشه اين‌طور نيست اما گاهي نشانه‌ها مي‌توانند شما را نگران كنند. اگر همسرتان نمي‌تواند برخي مرزها را در كارش رعايت كند، قطعا يك جاي كار مي‌لنگد. اگر همسر شما با يكي از همكاران زنش بيش از ديگران صميمي شده و مي‌توانيد تفاوت‌هايي را در رابطه او با ديگر همكارانش تشخيص دهيد، بايد بگوييم كه او دنبال دردسر مي‌گردد. معناي اين صميميت اين نيست كه همسرتان قطعا و صد‌در‌صد به شما خيانت خواهد كرد بلكه اين تنها يك زنگ خطر است كه بتوانيد محدوده‌هاي زندگي مشترك‌تان را بدون دعوا و بزرگنمايي به او يادآوري كنيد.



  •    چرا شوهرم درحالي‌كه مي‌داند بچه همين حالا غذا خورده و بايد بخوابد، او را بغل مي‌كند، به هوا پرتاب مي‌كند و درست همان لحظه را براي بازي كردن با او انتخاب مي‌كند؟
يكي از دلايل اين برخوردهاي مردانه اين است كه بچه‌ها لحظه‌اي كه تازه غذا خورده‌اند و آماده خوابند، راحت‌تر با ما كنار مي‌آيند و آرام‌تر هستند و از طرف ديگر بايد اين موضوع را در نظر بگيريد كه وقتي همسرتان مي‌بيند بچه به لحظه‌هاي آخر بيداري روزانه‌اش نزديك مي‌شود و ديگر در آن روز نمي‌تواند او را بيدار و شاد ببيند، هيجان زده مي‌شود و دوست دارد از اين لحظات آخر بيشترين استفاده را بكند.




 
  •   چرا مردها از اين‌كه كار اشتباهي را انجام داده‌اند احساس شرمندگي نمي‌كنند و نمي‌گويند كه متاسفم، ببخشيد، متاسفم كه ناراحتت كردم؟
ما مردها كله شقيم. گفتن معذرت‌ مي‌خواهم و متاسفم يعني اعتراف كردن به اشتباه و بدتر از آن، يعني قبول مسئوليت صدمه‌هايي كه آن اشتباه به زندگي‌مان زده.
حالا اين موضوع را زماني درنظر بگيريد كه يك مرد كه دوست دارد حرفش هميشه حرف اول و آخر باشد بايد به زانو در بيايد و اعتراف كند كه حرف‌هايش هميشه هم روي حساب و كتاب نيست. درست است كه در زندگي‌هاي امروز آن‌قدر همه چيز به مرز اشتراك و همراهي نزديك شده كه ديگر گفتن «مرد خانه» عبارتي سراسر اشتباه است اما هنوز هم مردهاي لجوج دوست دارند در دلشان پشيمان و متاسف باشند و بدون اعتراف به اشتباه‌شان براي به‌دست آوردن دل شكسته همسرشان تلاش كنند.



  •    مردها واقعا فكر مي‌كنند كه زن‌ها بدون آرايش زيبا‌ترند؟
زماني كه من و همسرم در مورد اين موضوع صحبت كرديم، من گفتم كه قطعا بدون آرايش زيباتر است اما همسرم به نكته خوبي اشاره كرد. او با توجه به شناختي كه از من داشت گفت، منظور تو از آرايش استفاده از رنگ‌هاي تند است و زماني كه من يك آرايش ملايم و طبيعي مي‌كنم به‌نظر تو زيباتر مي‌رسم، حق با همسرم بود. شايد پيش از اين به اين موضوع توجه نكرده بودم اما حالا اعتراف مي‌كنم، يك آرايش ملايم و طبيعي از همه چيز زن‌ها را زيباتر نشان مي‌دهد.




 
  •    آيا شوهرم مي‌فهمد كه يك مو از دماغش بيرون زده و به آن اهميت نمي‌دهد يا اين‌كه اصلا اين چيزها را نمي‌بيند؟
راستش من تمام ايرادهاي ظاهرم را مي‌بينم و جالب‌تر اين‌كه نسبت به تمام اين شلختگي‌ها احساس خوبي دارم. موهاي آشفته، ريش درآمده، پيراهن‌هاي تكراري و... اما ديگر مثل مردهاي مجرد توجهي به آن‌ها نشان نمي‌دهم؛ اين اتفاقي است كه معمولا براي مردهاي متاهل مي‌افتد. اشتباه باشد يا درست، اغلب آن‌ها فكر مي‌كنند، آنقدر جاي‌شان در زندگي همسرشان محكم است كه نيازي به توجه به اين جزئيات ندارند. پس اگر واقعا اين موضوعات آزارتان مي‌دهد با او در موردش صحبت كرده و كمي هم در مورد اين خودآرايي‌ها راهنمايي‌اش كنيد.



  •   چرا مردها تحمل شنيدن هيچ انتقادي در مورد مادرشان را ندارند؟
مادرها براي ما خيلي مهم هستند. زيرا آن‌ها نخستين زن زندگي ما بوده‌اند و بيشتر سال‌هاي جواني‌شان را براي ما صرف كرده‌اند. اغلب ما نسبت به فداكاري‌هاي مادرمان خود را مسئول مي‌دانيم و به خاطر تمام بدي‌هايي كه در حق‌شان كرديم و استرس‌هايي كه به آن‌ها وارد كرده‌ايم، هنوز احساس گناه مي‌كنيم. مادر شوهرتان را به حال خودش بگذاريد؛ از بدگويي در موردش مقابل شوهرتان دست برداريد و اگر به شكل غيرقابل كنترلي شما را آزار مي‌دهد بسيار آرام و با سياست از همسرتان كمك بخواهيد.



  •   چرا هميشه از من جاي چيزهايي را مي‌پرسد كه حتي به آن‌ها دست هم نزده‌ام؟
اين فقط يك عادت مردانه نيست. همسر من هم‌چنين سوال‌هايي را از من مي‌پرسد و با اين كارش من را عصبي مي‌كند. او درست در لحظه‌اي كه كنار تلفن ايستاده، مي‌پرسد كه تلفن را كجا گذاشته‌ام و بدون اين‌كه حتي يك دقيقه بگردد، جاي وسايلش را از من مي‌پرسد. پس بهتر است تقصير اين موضوع را ديگر به گردن مردها نيندازيد.



  •   چرا همسرم وقتي مي‌داند كارش حداقل 2 ساعت طول مي‌كشد مي‌گويد 15 دقيقه ديگر سر قرار مي‌رسد؟
راستش مي‌گوييم كه 15 دقيقه طول مي‌كشد تا شما را حداقل براي 15 دقيقه سرگرم و منتظر نگه داريم، چون اگر بگوييم 2 ساعت طول مي‌كشد، غر‌و‌لندهاي‌تان شروع مي‌شود كه چرا اينقدر وقت تلف مي‌كني و چرا نمي‌تواني كارهايت را به موقع تمام كني و... از طرف ديگر شما زن‌ها براي تمام روز ما برنامه مي‌ريزيد و يك روز تعطيل ما را به دقايق پر از كاري تبديل مي‌كنيد كه حتي نمي‌توانيم خودمان ترتيب‌شان را مشخص كنيم. به همين دليل مي‌خواهيم 15 دقيقه هم كه شده از شر شنيدن اين برنامه‌ها راحت شويم و به كار خودمان برسيم.

سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : ابوذر

واقعيت تلخ است. در جامعه ما كمتر زوجي راه خوشبختي را درست ياد گرفته. خيلي عجيب است؟ باور كنيد نيست. نه اين‌كه هيچ زوج خوشبختي وجود ندارد؛چرا‌ اتفاقا  كم هم نيستند، اگرچه خيلي زياد هم نيستند؛  ولي اجازه بدهيد در تعريف خوشبختي هم به توافق برسيم. همه زوج‌هايي كه زير يك سقف زندگي مي‌كنند و صداي دعواهاي‌شان را تا به حال هيچ همسايه‌اي نشنيده، لزوما خوشبخت نيستند. نه تنها خوشبخت نيستند كه حتي ممكن است طلاق گرفته باشند. عجيب است؟ باور كنيد نيست. طلاق، از نظر مشاوران خانواده، فقط با امضا‌كردن يك برگه اتفاق نمي‌افتد. خيلي زوج‌ها سال‌هاست طلاق گرفته‌اند و كنار هم دارند زندگي مي‌كنند. شايد شما هم فقط اگر كمي چشم‌هاي‌تان را باز كنيد و گول لبخندهاي زوركي آدم‌ها به يكديگر را نخوريد، متوجه حضور اين زوج‌هاي «طلاق عاطفي» گرفته، مي‌شويد.

 



خوشبختي را ياد مي‌گيريم؟
 

تعداد زوج‌هايي كه خوشبخت هستند، به اين معنا كه از زندگي باهم لذت مي‌برند، در آغوش هم به آرامش مي‌رسند، از كنارهم بودن راضي‌اند و آينده را در ذهن‌شان با هم ترسيم مي‌كنند، واقعا چقدر است؟ هيچ كس نمي‌تواند آمار بگيرد. نه  اما  به هرحال، تعدادي از زوج‌ها خوب و خوش و خرم زندگي مي‌كنند و در مجموع خوشبختند.

 سوال اين است: چه كسي به آن‌ها ياد داده چطور خوشبخت باشند؟ فقط قضا و قدر بوده يا كسي رمز خوشبختي را به آن‌ها آموخته؟ يا خودشان توانسته‌اند كيمياي سعادت در زندگي مشترك را كشف كنند؟ موفقيت در زندگي مشترك، مثل موفقيت در هر زمينه ديگري، كمي نياز به شانس دارد اما بسيار بسيار بسيار بيشتر، به آگاهي و اراده آدم‌ها بستگي دارد. موفقيت را هيچ جا به آدم‌ها آموزش نمي‌دهند اما اصولي كه با آن مي‌شود به موفقيت رسيد را چرا. در زمينه ازدواج هم اصولي هست كه بايد مردان و زنان ياد بگيرند تا بتوانند به‌خوبي در كنار هم زندگي كنند؛ اصولي كه گاهي پدر و مادرهاي آگاه، آن‌ها را به فرزندان‌شان مي‌آموزند، گاهي آدم‌ها با مطالعه و تجربه‌هاي خودشان ياد مي‌گيرند و البته در بسياري از موارد آدم‌ها ياد نمي‌گيرند و گاهي تا آخر عمر عذاب مي‌كشند؛ اصولي كه يكي از مهم‌ترين آن‌ها «كنترل» است.


 

اصلي كه مردان بايد رعايت كنند؛ كنترل


كنترل، در وجوه ديگر رابطه زناشويي هم صادق است. مثلا در موضوع مواجهه با جنس مخالف. آيا مرد ايده آل، مردي است كه هيچ‌گونه مواجهه‌اي با جنس مخالف در محيط كار يا در كوچه و خيابان و... نداشته باشد؟ معلوم است كه نه. ايده‌آل، مردي است كه مواجهه با جنس مخالف دارد اما به‌صورت كنترل شده؛ مردي كه مي‌تواند احساسات و عواطفش را كنترل و مديريت كند و مثلا در عين همكاري، ارتباطش با همكاران جنس مخالف، جنبه غيراخلاقي پيدا نكند.روان شناسان مي‌گويند، وقتي يك مرد در عين حال كه احساسات جنسي قوي دارد، قدرت كنترل آن را هم داشته باشد، همسرش مي‌تواند از بند موانع و عوامل بازدارنده‌اي كه در مسير احساسات دروني‌اش قرار دارند خلاص شود و به اين ترتيب سطوح بالاتري از رضايت را تجربه كند. آثار كنترل مرد روي احساسات جنسي‌اش فقط محدود به تختخواب نيست. يك مرد «با كنترل»، باعث افزايش حس اطمينان و اعتماد همسرش مي‌شود و كدام مرد است كه نداند چنين اطميناني تا چه حد مي‌تواند زندگي مشترك را دلپذير كند؟ همان طور كه عدم‌اطمينان، زندگي را به جهنم تبديل مي‌كند.رضايت بيشتر زن، طبيعتا رضايت بيشتر مرد را به‌دنبال مي‌آورد زيرا مردان، ذاتا و ناخودآگاه به‌دنبال اين هستند كه همسرشان را راضي كنند. مردي كه احساس مي‌كند مي‌تواند همسرش را به سطح بالايي از رضايت برساند، اعتماد به نفس بيشتري پيدا مي‌كند و درنتيجه لذت بيشتري را هم تجربه مي‌كند.


 

اصلي كه زنان بايد رعايت كنند؛ تحسين


گفتيم كه مردان ذاتا به‌دنبال رضايت زنانند. همه ما از تحسين خوش‌مان مي‌آيد. درست. ولي اين‌جا صحبت از يك تمايل ناخودآگاه در مردان است كه تاثير مستقيم روي موفقيت زندگي مشترك دارد. مردان، حتي «منجمد»‌ترين‌شان، آن‌ها كه سال به سال هم قربان صدقه همسرشان نمي‌روند، در حالت طبيعي (و نه مثلا در وضعيت جنگي) در همه وجوه زندگي مشترك، مي‌خواهند رضايت همسرشان را جلب كنند. ممكن است اين حرف را هيچ وقت به زبان نياورند؛ ممكن است حتي از روش خودشان كه براي زنان روش مطلوبي نيست سعي كنند؛ ممكن است گاهي حتي اين تمايل ذاتي را فراموش كنند ولي به هرحال، آنچه خوشحال‌شان مي‌كند، رضايت همسرشان است. آن‌ها وقتي احساس مي‌كنند به نيازهاي همسرشان به بهترين نحو پاسخ داده‌اند، اعتماد به نفس و انگيزه بيشتري براي ابراز محبت و تلاش بيشتر براي رضايت همسرشان پيدا مي‌كنند. درست برعكس، وقتي مردان احساس كنند كه با وجود همه تلاش‌ها، نمي‌توانند همسرشان را خوشحال كنند، وقتي احساس بي‌كفايتي كنند، وقتي مدام در معرض انتقادات همسرشان باشند بدون آن‌كه بابت همه تلاش‌هايي كه مي‌كنند تحسين شوند، افسرده مي‌شوند؛ بي‌انگيزه مي‌شوند و در نتيجه، وضعيت از آنچه هست بدتر و بدتر مي‌شود. مردان به‌رغم ظاهر خشن‌شان، خيلي هم تي‌تيش ماماني هستند. پس، بدترين اشتباه يك زن مي‌تواند اين باشد كه همسرش را زير كوهي از انتقادات خفه كند.مردها پس از چنين موقعيتي، خيلي سخت به وضعيت عادي بر مي‌گردند.  شايد ظاهرا اتفاقي نيفتد ولي مردان در ناخودآگاه‌شان اعتماد به نفس‌شان را از دست مي‌دهند و اين نااميدي و بي‌انگيزگي باعث فاصله بيشتر آن‌ها با همسرشان مي‌شود. دقت كنيد كه هدف خانم محترم دقيقا برعكس بوده، او مي‌خواسته به مرد بگويد كه چقدر ناراحت است و چقدر مي‌خواهد از همسرش تلاش بيشتري ببيند!  در چنين وضعيت نااميد كننده‌اي، يكي از مكانيسم‌هاي دفاعي مردان، پناه بردن به فردي ديگر و تسكين دادن و پيدا كردن اعتماد به نفس مجدد در ارتباطي جديد است. چيزي كه وضع را باز هم بدتر و بدتر مي‌كند

 

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : ابوذر

 

 

پژوهشگران علم روان‌شناسي در رتبه‌بندي فشارهاي رواني كه مي‌تواند يك فرد را تحت‌تاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيت‌هاي زندگي معرفي مي‌كنند. ‌تمايل نداشتن به ازدواج در ميان جوانان، چند سال است كه ذهن جامعه را به‌خود مشغول كرده. جدا از پيامدهاي اجتماعي اين موضوع، شناخت چرايي و چگونگي اين ‌تمايل نداشتن، مسئله‌اي مهم به‌نظر مي‌رسد. وقتي پاي ازدواج به ميان مي‌آيد، در دوره كنوني به‌طور طبيعي افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخاب‌ها قرار مي‌گيرند.

 


 

مهم‌ترين بهانه‌هاي فرار


گفته مي‌شود كه در آقايان به‌علت‌هاي مختلفي مثل دغدغه‌هاي مالي و مسئوليت‌هاي متعدد و پيچيده، تمايل به ازدواج كاهش بيشتري يافته است اما شواهد حاكي از آن است كه ميل به تشكيل زندگي مشترك در خانم‌ها هم با كاهش جدي روبه‌روست. چيزي كه كمتر شنيده‌ايم دلايل اين كاهش تمايل به ازدواج است. نظرسنجي مجله تپش، نتايج جالب و تا حدود زيادي روشنگر را به ما ارائه داده است كه مي‌تواند مورد تحليل دقيق قرار بگيرد. در اين نظرسنجي، خانم‌هاي متولد دهه 60 دلايل مجرد ماندن خود را از ميان چند گزينه پيش‌بيني شده انتخاب كرده‌اند. بگذاريد به نتايج نظرسنجي نگاهي بيندازيم و پاسخ‌ها را بررسي كنيم. بيشترين درصدها به اين 3 گزينه مربوط مي‌شود: نداشتن خواستگار مناسب، ترس از ازدواج و گزينه آخر كه با عنوان «دلايل ديگر» مطرح شده. بين اين 3 گزينه كه بيشتر از 80 درصد پاسخ‌ها را در بر مي‌گيرند، به‌نظر مي‌رسد «ترس از ازدواج» پاسخ سر راست‌تري باشد. زيرا همين ترس از ازدواج مي‌تواند خود را در پاسخ‌هاي ديگر (مثل نداشتن خواستگار مناسب يا قصد ادامه تحصيل) پنهان كند. نداشتن خواستگار، مشكلات مالي و موانع مرسوم در مسير ازدواج، درصد زيادي را به‌خود اختصاص نداده‌اند اما به هرحال مشكلات قابل تاملي هستند.




 
چرا از ازدواج مي‌ترسند؟


پژوهشگران علم روان‌شناسي در رتبه‌بندي فشارهاي رواني كه مي‌تواند يك فرد را تحت‌تاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيت‌هاي زندگي معرفي مي‌كنند. ازدواج پس از موقعيت‌هايي مثل «از دست دادن افراد نزديك خانواده» و «جدايي»، مي‌تواند به‌عنوان رخدادي پراسترس كه يك فرد در طول زندگي ممكن است با آن روبه‌رو شود، ارزيابي مي‌شود. پس ترس از ازدواج، ترس غيرطبيعي نيست. به‌طور مشخص، ازدواج براي نسل‌هاي گذشته هم با استرس همراه بوده اما چه شده كه در سال‌هاي اخير، روند بالا رفتن سن ازدواج و در نهايت تمايل نداشتن به آن بيشتر شده است؟ شايد اين مسئله به‌طور عمده به تحول جامعه و عبور از دوران سنتي به دوران مدرن وابسته باشد كه آن را مي‌توان در چند محور از جمله موارد زير، پيگيري كرد.

1) بلوغ ديررس اجتماعي

امروزه فرزندان بايد مسيرهاي طولاني و پيچيده‌اي را تا رسيدن به استقلال شخصي طي كنند. تحصيلات، پيدا كردن شغل و توانايي استقلال مالي مي‌تواند سال‌هاي زيادي از عمر هر جوان را براي فراهم كردن يك زندگي مناسب، بگيرد. اين موضوع در حالي است كه معمولا آموزش‌هاي ارائه شده - چه از طرف والدين و چه از طرف نهادهاي آموزشي- چندان در بر گيرنده مهارت‌هاي لازم براي زندگي نيست.

2) به‌هم ريختن تعريف‌ها و نابساماني نقش‌ها

گذر از يك ساختار و نرسيدن به سازمان جديد، مشكلي است كه سال‌ها با آن دست و پنجه نرم مي‌كنيم. در شكل سنتي ازدواج چيزهايي مثل سن، انتخاب، وظايف و نقش‌ها تعريف مشخص‌تر و دقيق‌تري داشت اما امروزه اين مقياس‌ها به‌هم ريخته و تعريف مشخصي ندارد. به همين دليل ريسك تشكيل يك زندگي جديد بالا رفته و نگراني‌ها در مورد آن زياد شده است. از طرفي تداخل ارزش‌هاي سنتي و مدرن، اين موضوع را پيچيده‌تر مي‌كند؛ چيزهايي مثل تفاوت جايگاه زن در اجتماع، خانواده و مسئوليت‌هاي او، در مقابل فشار باورهاي سنتي يا مراسم و مراحل ناكارآمد ازدواج در دوره جديد، موانعي است كه خودبه‌خود اين موضوع را دشوارتر مي‌كند.

3) كمبود حمايت اجتماعي

زندگي كردن در جامعه امروزي، همه ما را به سمت فردگرايي بيشتر و دوري از روابط عاطفي گسترده سوق مي‌دهد. روابط ما محدود شده و مشكلات خود را بايد از ديگران پنهان كنيم. اين پنهان‌كاري تا جايي است كه تقريبا نمي‌دانيم ديگران با اين مشكل چگونه دست و پنجه نرم مي‌كنند. شك نكنيد اطلاعات عمومي كه توسط رسانه‌ها به دست ما مي‌رسد چندان كارگشا نيست. بچه‌هايي كه در دهه 60 به دنيا آمدند، احتمالا پدر و مادري دارند كه آن‌ها را از مشكلات دور نگه داشته و تنها توصيه والدين به آن‌ها خوب درس خواندن و موفقيت شغلي و اجتماعي بوده است! اين موضوع باعث شده كه اطلاعات بچه‌ها از والدين بيشتر باشد و در نتيجه اعتماد بچه‌ها به راه‌كارهاي آن‌ها كمتر. در نتيجه اضطراب رويارويي با موقعيت‌هاي زندگي افزايش مي‌يابد

 

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : ابوذر

 

 

تا به حال همیشه در صفحات زنان به آن‌ها می‌گفتیم که با همسرشان چگونه برخورد کنند، چگونه مشکلات‌شان را حل کنند، چگونه رفتارهای‌شان را مدیریت کنند و.... ولی آقایان نیز به چنین توصیه‌هایی احتیاج دارند به‌خصوص آقایانی که به رضایت و خوشحالی همسرشان اهمیت می‌دهند و به‌دنبال راه‌هایی برای بهتر کردن زندگی‌شان هستند آن‌ها می‌دانند وقتی زنان آنچه را که احتیاج دارند و می‌خواهند از همسرشان دریافت کنند، برنده اصلی مرد است چون داشتن یک زن خوشحال‌تر مساوی است با یک زندگی شادتر و یک خانه آرام‌تر.



همدردی کنید، نصیحت نکنید

اگر قرار باشد فقط یک چیز را در خودتان تغییر دهید تا به همسرتان نزدیک‌تر شوید، کافی است، وقتی او با شما درباره مشکلش صحبت می‌کند ؛فقط به حرف‌های او گوش دهید. لازم نیست که او را نصیحت کنید. او فقط می‌خواهد هنگامی که درد دل می‌کند به او توجه کنید، همدردی شما باعث می‌شود حال او بهتر شود و او به‌دنبال راه حل یا نصیحت نیست.



همیشه بگویید دوستش دارید


اگر عادت دارید با همسر یا نامزدتان همانند یکی از دوستان‌تان برخورد کنید باید بدانید که احتمالا او از رابطه‌اش با شما چندان خوشحال نیست، همه آنچه یک زن از مردش می‌خواهد عشق اوست و شما تا زمانی که به‌طور علنی این را به او نشان ندهید کافی نیست، فقط کافی است به‌طور مرتب با رفتارها و حرف‌های‌تان به او اظهار عشق کنید و یادش بیاورید که چقدر او را دوست دارید، تا او احساس کند که چقدر خوشبخت است که در کنار شما زندگی می‌کند.



اگر شما هم شاد باشید

یک مرد باید نسبت به چیزهایی که در زندگی‌اش دارد احساس شوق و اشتیاق داشته باشد (در کنار همسری که دوستش دارد) وگرنه روز به روز کسل‌تر می‌شود. این می‌تواند کار یا فعالیت فرهنگی یا... باشد. وقتی شما به نیازهای خودتان توجه کافی داشته‌باشید و سعی کنید استعداد‌های بالقوه خودتان را شکوفا کنید و با انجام دادن کاری که دوست دارید شاداب باشید، مسلما در کنار همسرتان نیز زندگی بهتری خواهید داشت و بهتر می‌توانید او را خوشحال کنید.



قدیمی‌ها را دور بزنید

اصلا کافی نیست که تنها مشارکت شما در خانه فقط آوردن پول باشد. همسرتان احتیاج دارد که به لحاظ عاطفی او را پشتیبانی کنید‌، او احتیاج به همراهی دارد که در تمام قدم‌های زندگی همراهش باشد از عوض‌کردن پوشک و آرام کردن کودک‌تان در شب گرفته تا تقسیم مساوی کارهای خانه. اگر همسرتان را دوست دارید عقاید قدیمی را که بعضی از کارها را زنانه می‌دانند دور بریزید و در همه کارها به همسرتان کمک کنید، مطمئن باشید در این حالت او نیز همراه بهتری برای شما خواهد بود.
 


درد دل کنید


مردی که هیچ وقت یا به ندرت احساساتش را با همسرش در میان می‌گذارد و با او درددل نمی‌کند مسلما در آینده‌ای نه چندان دور همسرش را ناامید خواهد کرد.
این کار نه‌تنها برای خود او و سلامتش بهتر است چون کسی را دارد که با او حرف بزند بلکه وقتی همسرش احساس کند که شوهری دارد که می‌تواند احساساتش را با او شریک ‌شود احساس نزدیکی بیشتری می‌کند و در نتیجه در زندگی خوشحال‌تر خواهد بود و زندگی شیرین‌تری خواهد داشت.



این تاریخ‌ها را فراموش نکنید


به‌عنوان یک اصل مهم در زندگی شما هیچ وقت نباید تولدها و سالگردها را فراموش کنید، فراموش‌کردن هرکدام از این وقایع مهم برای همسرتان نشانه این است که در زندگی شما اولویت اول را ندارد. اگر شما یکی از این وقایع را فراموش کردید و او اعتراضی نکرد یعنی کاملا دلش شکسته و از شما قطع امید کرده ‌است. او حتی وقایع نه چندان مهم را نیز به خاطر می‌سپارد و دوست دارد برای سالگردهای آن وقایع نیز با شما جشن بگیرد، اگر می‌خواهید او را غافلگیر کنید و به معنی واقعی کلمه اهمیتش را در زندگی‌تان یادآور شوید این سالگردها را به خاطر بسپارید، مثلا سالگرد نخستین باری که به او اظهار عشق کردید یا سالگرد نخستین بار که او را دیدید یا... با یادآوری هرکدام از این وقایع او روی شما حساب دیگری باز خواهد کرد و تمام ناراحتی‌های گذشته را فراموش می‌کند.



تا می‌توانید حرف بزنید


اگر نتوانید درباره موضوعاتی به جز مسائل مالی، بچه‌ها، کارهای خانه، شغل و مسائل کاری و....با همسرتان یک گفت‌وگوی خوب داشته‌باشید زندگی‌تان دیر یا زود خسته‌کننده و کسل‌کننده خواهد شد و هم شما و هم همسرتان نسبت به زندگی زناشویی بی‌میل خواهید شد. سعی کنید با همسرتان درباره موضوعاتی متفرقه‌ای چون فیلم‌ها، کتاب‌ها‌، خاطرات دوران کودکی، رویاها و... گفت‌وگو و بحث کنید.




برایش وقت بگذارید


زنان بسیاری هستند که وقتی می‌خواهند میزان علاقه همسرشان را بسنجند به‌مدت زمانی توجه می‌کنند که شوهرشان به آن‌ها اختصاص می‌دهد و اگر این مدت کوتاه باشد، خانم ممکن است فرض کند شوهرش علاقه چندانی به او ندارد. بهتر است وقتی همسرتان از شما خواسته‌ای دارد در سریع‌ترین زمان ممکن خواسته او را اجابت کنید، اگر هم کار دارید، می‌توانید با یک یا 2جمله او را مطمئن کنید که حواس‌تان به او هست و خیلی زود به سراغش خواهید رفت.




فعالیتی خارج از خانه داشته باشید


یکی از چیزهایی که هر زنی از مردش انتظار دارد این است که زمان‌هایی را خارج از خانه با او بگذراند. زنان دوست دارند زندگی را‌ همراه مردشان تجربه کنند، البته نگران نباشید منظور ما این نیست که همه جا همراهش بروید. انجام فعالیت‌هایی چون کوهنوردی، پیــاده‌روی و... می‌توانند باعث شوند هر 2 باهم لذت ببرید، اگر هیچ‌کدام‌تان فعالیت‌های ورزشی را دوست ندارید می‌توانید به‌دنبال انجام کارهایی باشید که در آن‌ها تبحر دارید و سعی کنید آن‌ها را به همسرتان نیز یاد دهید.



کمی منظم باشید

همه زنان نفرت دارند و دوباره تکرار می‌کنیم نفرت دارند از این‌که مدام پشت همسرشان حرکت کنند و نا‌منظمی‌های او را مرتب کنند. حتی ادب و مهربانی شما هم حکم می‌کند تا کارهای مربوط به‌خودتان را انجام دهید مثلا لباس‌های کثیف‌تان را به جای این‌که وسط اتاق بریزید جمع کنید در سبد لباس چرک‌ها بگذارید، در شستن ظرف‌ها کمک کنید یا در جمع‌آوری خانه همراه همسرتان باشید و وسایل‌تان را جمع کنید.
 


بهترین هدیه برای او

زنان عاشق این هستند که همسر یا نامزدشان زمانی را با خانواده او بگذرانند، حتی اگر علاقه چندانی به خانواده همسرتان ندارید و خیلی راحت نمی‌توانید با مادر زن یا پدرزن‌تان صحبت کنید اما گاهی به همسرتان پیشنهاد دهید که همراه هم به دیدن خانواده‌‌اش بروید. باور کنید این برای او همچون یک هدیه می‌ماند چون می‌فهمد که شما برای خانواده‌اش ارزش قائل هستید. این پیشنهاد شما در او احساسات بسیار خوبی به‌وجود می‌آورد در نتیجه از دادن چنین پیشنهادی نترسید.

چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : ابوذر


همه انسان‌ها گاهی دلسرد و مایوس می‌شوند ولی انسانی که همیشه دلسرد است، نظر نادرستی در مورد روابط انسانی خواهد داشت، برای چنین فردی زندگی مطلوب نیست.

ما گاهی اوقات علیرغم حس و نیت خود، با رفتارمان همسرمان را دلسرد می‌کنیم. چهار روش دلسرد کردن وجود دارد:

1- سلطه‌گری زیرکانه

گاهی اوقات احساس می‌کنیم روش ما، بهترین روش و تنها راه موفقیت و تنها راه رسیدن به هدف است، در نتیجه برای آنکه کارها درست انجام شود، تصدی کارها را به عهده گرفته و پیشرفت همسرمان را نادیده می‌گیریم. در این حالت ، علیرغم این که حسن نیت داریم، عملاً زیرکانه سلطه‌گری می‌کنیم. این سلطه‌گری، همسر ما را دلسرد کرده و در او احساس طرد شدن ایجاد می کند.

2- ترساندن

وقتی انتظارات شما از همسرتان انتها ندارد، او نتیجه می‌گیرد که هر چقدر موفق شود هم نمی‌تواند به ملاک‌های شما برسد. ترساندن مثل سلطه گری زیرکانه، احساس طرد شدن و دلسردی را در همسرتان دامن می‌زند. این روش گاهی اوقات موجب افسردگی و حتی طلاق می‌شود.

3- تصدیق نکردن پیشرفت

تصدیق نکردن پیشرفت یکدیگر، صورت دیگری از دلسردی زیرکانه است. سکوت باعث می‌شود همسرتان بازخورد لازم برای ادامه دادن تلاش‌هایش را نگیرد. این عمل نیز، در طرف مقابل احساس طرد شدگی ایجاد می‌کند.

4- حساسیت بیش از حد

اگر پیرو این فرض غلط باشید که «من وقتی کسی می‌شوم که از دیگران بیشتر باشم» هرگاه برتری خیالی شما به خطر بیفتد، دست به حمله می‌زنید. برای مثال، اگر همسرتان از سر و وضع و لباس مرد یا زن دیگری تعریف کند، از دستپخت او تعریف کند یا محبت و راحتی زن یا مرد دیگری را بستاید، اظهارات او را حمل بر تحقیر خودتان خواهید کرد و عصبانی می‌شوید. و بالاخره این حساسیت بیش از حد بر مشارکت و خطر پذیری در زندگی زناشویی تأثیر می‌گذارد. چنین زن و شوهرهایی، حرف یکدیگر را طور دیگری می‌شنوند و محتاط می‌شوند

شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : ابوذر

در چند سال اخیر‌، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداخته‌اند كه قبلاً‌ برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما می‌شود؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گسترده‌ای در سراسر جهان انجام داده‌اند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوع‌دوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر می‌گذارد. حوزه جدید روان‌شناسی مثبت پر از یافته‌های جدیدی حاكی از آن است كه اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابت‌شده برای افزایش رضایت عبارتند از:
1. لحظات روزانه زندگی را درك كنید
هر از چندی مكث كنید تا گل سرخی را ببویید یا كودكان را حین بازی تماشا كنید. كسانی كه درنگ می‌كنند تا وقایعی را كه به‌طور عادی با عجله پشت سر می‌گذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فكر می‌كنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و كاهش افسردگی گزارش می‌كنند.
 
2. از مقایسه بپرهیزید
چشم و هم‌چشمی جزئی از بسیاری از فرهنگ‌هاست اما مقایسه خودمان با سایرین می‌تواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد كند. به جای مقایسه كردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف كنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.
 
3. بیش از اندازه به پول توجه نكنید
كسانی كه پول را در رأس فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگ‌های گوناگون یكسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در كالاهای مادی بجوییم، كمتر آن را می‌یابیم. رضایت، عمر كوتاهی دارد و گذراست. پول‌دوستان نیز در آزمون پویایی و خودشكوفایی نمره اندكی می‌گیرند.
 
4. اهداف معنادار داشته باشید
كسانی كه برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش می‌كنند، بسیار راضی‌تر از كسانی هستند كه رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف می‌تواند به سادگی یاد‌گرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچه‌ها به شیوه‌ای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل كار و چه در خانه آن است كه فعالیت‌هایی انجام دهیم كه از نظر شخصی هم لذت‌بخش و هم مهم باشد.
 
5. در كار ابتكار به خرج دهید
میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج می‌دهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج می‌دهیم، به دیگران كمك می‌كنیم و راه‌های بهبود در امور را پیشنهاد می‌كنیم یا كارهای اضافی انجام می‌دهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا می‌كنیم.
 
6. دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً‌ خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف كمیت رابطه با افراد كافی نیست، بلكه كیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیك نیاز دارد؛ رابطه‌ای كه در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.
 
7. لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید
به‌نظر ساده می‌رسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امكانات موجود، فرصت‌ها و موفقیت را می‌بینند. وقتی آنان به آینده نگاه می‌كنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می‌كنند، معمولا گزینه‌های مثبت را می‌بینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشده‌اید كه نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل می‌شود.
 
8. طوری تشكر كنید كه گویی واقعاً قدردان هستید
كسانی كه عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً‌ سالم‌تر و‌ خوشبین‌تر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت می‌كنند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی كه به كسانی كه به آنان كمك كرده‌اند، نامه تشكرآمیز می‌نویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یك نامه تشكرآمیز تا هفته‌ها طول می‌كشد.
 
9. از خانه بیرون بروید و ورزش كنید
تحقیقات نشان می‌دهد كه ورزش می‌تواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچ‌گونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز به‌مراتب كمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان می‌دهد، امكان تعامل با دیگران را فراهم می‌كند، هورمون‌های عامل احساس خوب را در بدن آزاد می‌كند و عزت نفس را افزایش می‌دهد.
 
10. بخشش را فراموش نكنید
نوع‌دوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل كنید و از این كار مقصودی را بجویید. محققان می‌گویند كمك به همسایه، داوطلب‌شدن برای انجام كارهای عام‌المنفعه یا اهدای كالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص می‌شود كه مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد كه از ورزش كردن یا ترك كردن سیگار هم بیشتر است. گوش كردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارت‌ها، توجه به موفقیت‌های دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت می‌افزاید. محققان می‌گویند كسانی كه برای دیگران خرج می‌كنند، بیشتر از كسانی كه برای خودشان خرج می‌كنند، احساس رضایت می‌كنند.

شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : ابوذر

شکاکیت بیماری افراد ضعیف النفس و بداندیش است. هرکس دو عنصر اساسی حسادت و خودکم بینی را داشته باشد به شکاکیت هم دچار خواهد شد .البته گاهی هم ممکن است ابتدا زمینه های شک به وجود آید و سپس فرد مشکوک با افراط در شک ،دچار ضعف اخلاقی و حسادت نیز بشود. بنابراین برای درمان آن،ضمن پاکسازی زمینه های شک، با این دو عامل نیز باید مبارزه کرد. تنها، کسی که همسر شکاکی داشته باشد می داند شکاکیت چه درد بی درمانی است و چه جهنمی از آن ساخته می شود.
************************************
فرد شکاک اعم از زن یا مرد، به اندازه تسلط، نفوذ و توانی که در زندگی دارد، همسرش را محدود و محروم می سازد. فرد شکاک حتی اگر در زمان حال مسئله ای برای شک کردن پیدا نکند، مشکلاتی را برای آینده فرض کرده و به عملکرد درست همسرش در مقابل آن مشکلات فرضی شک می کند. لذا اگر چه امتناع از توضیح و استدلال منطقی، وضعیت فرد شکاک را بدتر می کند، اما پاسخ دادن و روشن کردن نقاط مبهم نیز، چندان مشکلی را حل نمی کند. مثلا اگر زنی اکنون از تعهد و وفاداری همسرش مطمئن است و به دلیل اقدامات منطقی و صداقت او دلیلی برای ایراد گرفتن پیدا نمی کند، فرض می کند در آینده کسی قصد فریب همسرش را خواهد داشت; آنگاه به وفاداری و تعهد همسر خود در شرایط فرضی آینده شک می کند لذا بازهم آرامش نخواهد داشت. یک کارشناس ارشد روانشناسی می گوید: "این افراد تصور می کنند در صورت بروز مشکل نمی توانند آن را حل کنند پس تلاش می کنند از وقوع مشکل جلوگیری کنند.
*************************************
اتفاقات را فاجعه آمیز و بزرگ می بینند و پیامدهای آن را بسیار ناگوار و تلخ می شمارند و ابعاد منفی یک حادثه را عمق می دهند به این دلیل برای واقع نشدن حادثه، مدام در آینده زندگی می کنند و از حال لذت نمی برند. به این ترتیب اغلب از احساس نارضایتی مدام و اضطراب در رنج هستند و از آن جا که نمی توانند آینده را به طور کامل پیش بینی کنند و مانع وقوع حوادث ریز و درشت شوند هرگز به رضایت از زندگی دست پیدا نمی کنند. در واقع آنها حتی اگر مشکلی نداشته باشند همیشه در اضطراب مشکلات احتمالی آینده هستند و نمی توانند به رضایت خاطر برسند. وی درباره نحوه برخورد با افراد شکاک می گوید: همسران نقش مهمی در گرایش یکدیگر به شک و بدبینی و یا درمان آن دارند، گاهی همسران به شک و دودلی یکدیگر دامن می زنند و وقتی نقطه ضعف همسرشان را می یابند او را از این طریق تحت فشار قرار می دهند در حالی که این رفتارها به بغرنج تر شدن اوضاع منجر می شود."
**************************************
اگرچه شکاکیت مردان مشکل سازتر است اما ندرتا مردی با این بیماری دست و پنجه نرم می کند در حالی که شکاکیت در بین زنان کم و غیرمعمول نیست. رواج شکاکیت بیشتر در بین زنان دلایل خاصی دارد که به شرایط نامتعادل زندگی زنان در جوامع باز می گردد. ترس و توجه عمیق به خطراتی که خانواده ها را از هم می پاشد از این دلایل است. وقتی ازدواج مجدد مرد متاهل به راحتی امکانپذیر است; وقتی همه ما از برخی ازدواجهای زیر زمینی اطرافیانمان اطلاعاتی داریم، طبیعی است که نگران باشیم. وقتی بدحجابی و بی قید و بندی در بسیاری از محیط های کاری فاسد، منجر به فروپاشیدن خانواده ها می شود; وقتی تجربیات متعددی ثابت کرده است که هر زندگی محکمی هم تزلزل پذیر است، ترس زن خانواده دار، نیز پیامدی طبیعی خواهد بود.
**************************************
بنابراین ترس، عمده ترین عامل شکاکیت زنان محسوب می شود. بی توجهی به این ترس و دامن زدن به آن با شکل های مختلف شوخی، لاابالی گری، امتناع از توضیح رفتارهای مبهم و... می تواند عامل تقویت شک باشد که در این صورت خود مردان هم در جهنمی که برای خود می سازند، مقصرند .مردها باید رفتاری منطقی و واضح داشته باشند. پنهانکاری و ایجاد ابهام، شک ساز است. اما زنان نیز باید بپذیرند که وقتی دچار شک و وسواس هاس شک می شوند رفتاری بسیار غیر منطقی دارند. خیلی از اوقات نحوه سوال پرسیدن یا محتوای سوالات، موجب توهین به مرد است و همین امر سبب خود داری او از پاسخ نیز می شود. زنان ،خود نیز اگر بنا باشد برای هرکار کوچک و بزرگی توضیح بدهند خسته و عصبانی خواهند شد. چنانچه مردی از نظر اطرافیان متعهد و خانواده دار تلقی شود ،ایراد ها و شک و وسواس های زن بی مورد و از روی بیماری شکاکیت است و زن موظف است با آن مبارزه کند مگر اینکه واقعا دلایلی منطقی و واضح برای شک ارائه دهد که نه تنها از نظر خود زن ،بلکه از نظر دیگران هم منطقی حساب شود. به هر حال وقتی شک و وسواس ایجاد شد همسران هر دو وظیفه دارند آن را از بین ببرند قسمت بیشتر درمان، وظیفه خود شکاک است و قسمت دیگر وظیفه همسر اوست.
***************************************
در راه مبارزه با شک، مشورت کردن با مشاورین مجرب بسیار خوب و کارساز است. تقویت زمینه های اعتماد در وجود خود فرد شکاک نیز راهکار اصلی محسوب می شود. شکاک نه تنها نسبت به همسر، بلکه نسبت به همه اطرافیان خود به تمرین اعتماد احتیاج دارد. تقویت توکل و ایمان به خدا نیز بسیار مفید است .اصلا یکی از پایه های شک، ضعف ایمان است. زیرا زمینه های شک همواره در دنیا فراهم است. افراد خود باید با رعایت بهداشت معنوی و اخلاقی از ابتلا به آن ایمن باشند. فرد شکاک، قطعا از ایمان ضعیفی برخوردار است. توکل به خداوند هیچ گاه شک و سو»ظن را تقویت نمی کند بلکه آن را به کلی از بین می برد. کسی که معتقد است خدای مهربان و مقتدری هست که در مواقع نیاز به کمک بنده می شتابد و او را به بهترین شکل ممکن یاری می رساند، هیچگاه از خیانت اطرافیان خود و یا هر حادثه احتمالی هولناک دیگری نخواهد ترسید. بیکاری نیز زمینه های شک را تقویت می کند. فرد شکاک باید به کار یا هنری که مورد علاقه اوست و واقعا فکر و قلبش را مشغول می کند، اشتغال ورزد. هرکاری که موجب درمان حسادت و تقویت اعتماد به نفس باشد، هم در درمان شک موثر است که باید راهکارهای آن را در موضوعات حسد و اعتماد به نفس جستجو کرد.

شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : ابوذر

 
شما خیلی راحت می توانید هر آنچه می خواهید به شوهرتان بگویید اما اگر مراقب صحبت کردن خود نباشید، ممکن است او صحبت های شما را به شکلی ناخوشایند درک کند. شاید شما نگرانی های معقولی داشته باشید یا می خواهید به موضوع هایی اشاره کنید که در زندگیتان نقشی اساسی دارد اما بیان این مسایل با روشی نادرست، در مدت زمانی طولانی، احساسات شوهرتان را جریحه دار و رابطه بین شما را متشنج می کند. به قول «جودی فورد»، روان درمانگر آمریکایی و نویسنده کتاب «هر روز با عشق»، مهارت سخن گفتن مهرآمیز را تمام زوج ها باید بیاموزند...
از نظر او ۸ جمله کلیشه ای وجود دارند که هرگز نباید به مهم ترین فرد زندگی تان بگویید:
۱) تو دقیقا مثل پدرت هستی!
هرگز این جمله را به کار نبرید. این عبارت بسیار ناخوشایند و تحقیرآمیز است چرا که شوهرتان را نگران می کند شاید بدترین خصلت فامیلی اش را بروز داده است. هرگاه این جمله به ذهن تان رسید، کمی صبر کنید و درباره تفکری که پشت این موضوع است، دقت کنید. ممکن است او این رفتار را نوعی تحقیر بداند. شما باید موضع خود را از تحقیر کردن تغییر دهید و به طور مستقیم درخواست منطقی و عاقلانه تان را بیان کنید. مثلا بگویید: «عزیزم! وقتی که ساندویچت را تمام کردی لطفا ظرفت رو روی سینک بذار». با این روش شما به خواسته خودتان، بدون رنجاندن همسرتان رسیده اید.
۲) چه زمانی می خواهی دنبال یک کار جدید بگردی؟
ابتدا بهتر است ببینید چرا مایلید همسرتان یک شغل جدید پیدا کند! آیا زمان زیادی را که خارج از خانه می گذراند، دوست ندارید؟ آیا فکر می کنید از نظر شغلی باید در مراحل بالاتری قرار داشته باشد؟ آیا حقوق اش کافی نیست؟ قبل از اینکه مطالبی را بیان کنید که برای همسرتان رنج آور باشد، کلاهتان را قاضی کنید و ببینید چه موضوعی باعث آزار شما شده. با چنین جمله هایی توانایی های او را در حمایت از خود و فرزندتان مورد انتقاد قرار ندهید چرا که بخشی از ارزیابی یک مرد از خودش، به اینکه تا چه حد می تواند از خانواده اش حمایت کند، مربوط می شود پس تحقیر او در این محدوده حساس می تواند یک ضربه خطرناک باشد. برای اجتناب از این مساله، گفت وگوهایی پیوسته درباره کار هر دو نفرتان، جاه طلبی های شغلی و نگرانی های مالی داشته باشید. اگر شما مشکلی در رابطه با درآمد همسرتان دارید، این گفت وگوها فرصتی است که می توانید در مورد سطح زندگی تان با او صحبت کنید. هیچ گاه شوهرتان را در موضع تدافعی قرار ندهید.
۳) مادرم درباره اینکه این کار را انجام خواهی داد به من هشدار داده بود
این مساله گاهی شوهرتان را به شدت عصبانی می کند چون او متوجه می شود دیگران از آنچه در خانه شما می گذرد، مطلع اند. خانم ها معمولا در جریان مشاجره ها سعی می کنند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و برای این کار از هر دلیل و برهانی استفاده می کنند. این رفتار مثل این است که شما یک قشون را در جبهه ای خودی، آماده رزم کنید. این اندیشه صحیح نیست چرا که به همسرتان نشان می دهید همسو با او و پیوندتان نیستید. شما نباید اجازه دهید عقاید دیگران به رابطه شما تحمیل شود. اگر چه در واقعیت نگرانی هایی وجود دارد و و مادرتان آنها را به شما گوشزد کرده اما درمورد طرز بیان این نگرانی ها فکر کنید. شاید مادر شما گفته همسرتان خیلی خسیس است. اگر این گفته واقعا صحت دارد به او بگویید: «چرا گاهی در رابطه با خرج کردن برای چیزهایی که مورد نیازمان است، بی میل هستی؟» در این حالت به شکلی خلاقانه با مشکلات کنار می آیید. در اختلاف هایی که برایتان پیش می آید، دقیقا به ریشه مساله ای که شما را برآشفته کرده است، توجه کنید. پیدا کردن یک راه حل معقول احساس بهتری در مقایسه با بیان برخی کلمات ناشایست به وجود خواهد آورد.
۴) کمک نمی خواهم؛ خودم انجام می دهم!
این عبارت از دو جنبه آزاردهنده است؛ اول اینکه نقش بنیادین شوهر را به عنوان یک پشتیبان و فردی لایق در خانه زیر سوال می برد. ثانیا بدیهی است که وقتی یک فرد بالغ متوجه شود سعی و تلاشش بی ارزش است، دچار آشفتگی می شود. بیان این جمله به دفعات، باعث می شود همسرتان فکر کند او هرگز نمی تواند کاری را درست انجام دهد یا اعمالش به هیچ وجه باعث خوشحالی شما نمی شود. اگر شوهرتان در حال انجام کاری است که شما فکر می کنید اشتباه است، سعی کنید اول اهمیت آن کار را پیش خودتان بسنجید. فراموش نکنید که فقط به خاطر اینکه انجام کاری متفاوت با نحوه عمل و تفکر شماست، غلط نیست. به یاد داشته باشید که او هم مثل شما فردی بالغ است. بهتر است اگر او کاری را به شکلی نامناسب انجام می دهد و شما از انجام این کار عصبانی می شوید، آن محیط را ترک کنید.
۵) تو همیشه .... تو هیچ وقت...
زوج ها نباید هرگز از این جمله ها استفاده کنند. این دو عبارت جوی منفی در خانه به وجود می آورد. چنین برخوردهایی ارتباط شما را ناقص می کند و طرف مقابل را در حالتی تدافعی قرار می دهد. اگر مشکلاتی منطقی وجود دارد مثل اینکه «آیا او عمدا تمام ابزارش را در گاراژ پراکنده کرده» یا «غالبا فراموش می کند باک بنزین را بعد از استفاده پر کند» از کلی گویی پرهیز و سعی کنید روی نزدیک ترین موضوعی که باعث ناراحتی شما شده تمرکز کنید. در خصوص رفتارهای او داوری نکنید. شاید احساس کنید که با این رفتارها به شما توهین شده ولی ممکن است او چنین قصدی نداشته باشد. بیشتر مردها دوست دارند کاری که همسرشان را خوشحال می کند، انجام بدهند و این مساله کاملا به نحوه درخواست شما مربوط می شود.
۶) فکر می کنی با این شلوار یا کت بهتر به نظر می رسی؟!
شما با پرسیدن این سوال تلاش می کنید به اضافه وزن او اشاره کنید؟ اگر جواب شما مثبت است بدانید که شوهرتان از این جمله هیچ چیز قابل لمسی دریافت نمی کند. شاید فکر کنید خیلی زیرکانه و غیرمستقیم پیغام خود را می رسانید اما در حقیقت به قیافه او توهین می کنید بدون اینکه نگرانی واقعی خود را در رابطه با سلامتی اش نشان دهید. به جای جمله بالا می توانید با چیزی که شما در ظاهر او دوست دارید، شروع کنید؛ مثل: «وقتی که تو پیراهن آبی می پوشی، من خیلی بیشتر از چشم های آبی ات خوشم می آید.» بعد نگرانی خود را در رابطه با اضافه وزن او در چارچوب سلامت مطرح کنید. وقتی که درخواست خود را ملایم تر مطرح کنید، موقعیت های بیشتری برای بیان پیشنهادهای مفید خواهید داشت.
۷) وقتی با دوستانت هستیم تنها وقتمان را تلف می کنیم!
اینکه همسرتان دوستی دارد که شما هم صحبتی و رفت و آمد با او را دوست ندارید، ایرادی ندارد. هیچ متخصصی توصیه نکرده زوج ها باید دوستان یکدیگر را به شکلی کامل بپذیرند اما مشکل وقتی حادتر می شود که شوهرتان را به خاطر انتخاب دوستانش تحقیر کنید. او از رفتار شما چنین برداشت می کند که شما ترجیح می دهید دوستان شوهرتان را برای او گزینش کنید. هیچ کس چنین رفتاری را نمی پذیرد. چنین جمله ای، جایگزین مناسبی است: «عزیزم! تو می دونی که علایق من با کارهایی که تو و دوستت انجام می دهید یکی نیست، پس چرا یک میهمانی دوستانه دو نفره برپا نمی کنی؟» به خاطر داشته باشید که هیچ یک از قوانین ازدواج، حکم نمی کند که شما دو نفر هر کاری را با هم انجام دهید. در چنین رفت و آمدهایی شوهر شما می خواهد زمان کوتاهی را با دوستش تجربه کند و اصلا این مساله که شما از این زمان لذت می برید یا از طنزهای دوستش آزرده خاطر هستید، او را درگیر نگرانی نمی کند. اگر یک فرد واقعا دوست مناسبی نیست به احتمال زیاد شوهر شما به مرور زمان این مساله را درک خواهد کرد درحالی که اگر شما بخواهید که او را رها کند، ممکن است هرگز این اتفاق نیفتد.
۸) تو نمی توانی از فرزندمان مراقبت کنی!
شاید از اینکه شوهرتان در انجام کارهای فرزندتان با شما سهیم نمی شود، دلخور هستید اما آیا هیچ وقت فضای مناسبی را برای همکاری او به وجود آورده اید؟ در پایان یک روز کاری پردردسر، هیچ مردی تمایلی برای تبدیل شدن به پدری خوب و فعال ندارد به خصوص اگر تمام تلاش هایش نادیده گرفته شود. اگر مردی همیشه احساس کند که رفتارهای پدرانه اش غلط است به تدریج ارتباط عاطفی اش با کودک کمتر می شود. اجازه بدهید پدر، پدر باشد با تمام کاستی ها. به هر حال این مرد با تمامی ویژگی هایی که دارد برای یک عمر پدر فرزند شماست. مطمئن باشید او می داند چطور به خوبی شما بچه را تمیز کند یا به او غذا دهد. فقط ممکن است جزییات انجام این کارها کمی با شما متفاوت باشد. اگر مواردی مثل نحوه استفاده از کالسکه یا شماره تلفن متخصص اطفال را باید بداند، آنها را به طور خلاصه به او بگویید یا جایی یادداشت کنید.
   

شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : ابوذر

 

در سال های اخیر، به ویژه در سنین زیر ۳۰ سال، شاهد ازدواج هایی هستیم که به باور خیلی ها، خارج از عرف است، مثلا دختری ۲۶ ساله تصمیم می گیرد با پسری ۲۱ ساله ازدواج کند...
گاهی در مراحل اولیه و با توجه به فشار خانواده ها طرفین از این کار صرف نظر می کنند ولی گاهی هم عروسی سرمی گیرد. برای بررسی معضلات و آسیب های چنین ازدواج هایی با دکتر بدری السادات بهرامی، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه، گفت وگو کردیم.
▪ خانم دکتر! در سال های اخیر ازدواج دختران با پسران کوچک تر از خود که معمولا هم خانواده ها و هم جامعه با آن مخالف اند بیشتر شده است. دلیل افزایش چنین ازدواج هایی چیست؟
معمولا پسر جوانی که نیاز عاطفی به او فشار می آورد ولی هنوز آمادگی تشکیل خانواده و زندگی مستقل ندارد، با مشاهده موفقیت مالی و اجتماعی دختر خانمی که دانشگاه را به پایان رسانده، مشغول کار است، درآمد دارد و نسبت به او ابراز تمایل می کند، سست می شود. خانواده اش را وادار می کند با ازدواج او موافقت کنند. این اتفاق در سنین بالاتر هم می افتد، مثلا دختری ۳۷ ساله با پسری ۳۳ ساله ازدواج می کند ولی پس از مدتی به زنی سرخورده تبدیل می شود و پایانی تلخ رقم می خورد.
▪ آفت چنین ازدواج هایی چیست؟ چرا اطرافیان مدام تکرار می کنند این اقدام عاقبت خوشی ندارد؟
چون معمولا وقتی چند سالی از زندگی می گذرد، پسر سر و سامان می گیرد و بعد از یافتن شغل خوب و جایگاه اجتماعی مناسب، حس می کند دلایل لازم برای ماندن در این زندگی را ندارد، بنابراین کم کم رابطه اش با همسرش سرد می شود. زن هم حس می کند پلکان ترقی و رشد همسرش بوده و حالا که چند سال از زندگی مشترک گذشته، دیگر از این زندگی خسته شده و او را نمی پسندد. اگر فرزندی هم داشته باشند، شرایط بدتر می شود زیرا بچه به شدت آسیب می بیند. خانم هایی که سن بیشتری دارند، سن و احساسات خود را برای مادر شدن مناسب می دانند و اصرار دارند بچه دار شوند. آقایان هم با وجود اینکه با توجه به سن و سال و احساساتشان، تمایلی به این کار ندارند، می پذیرند. بچه های والدینی که بدون عشق و عاطفه کنار هم زندگی می کنند، صدمه می بینند زیرا پدر و مادرشان اغلب از خانه گریزان هستند.
▪ مرد با تمایل و میل باطنی خود با خانمی که از او بزرگ تر است ازدواج می کند پس چرا معمولا برای جدایی پیشقدم می شود؟
مرد جوان به مرور همسرش را تنها می گذارد چون در مقایسه ای درست یا غلط، درمی یابد می توانسته با دختری که ۱۰ یا ۱۵ سال از همسر فعلی اش کوچک تر بوده، ازدواج کند و به خود این حق را می دهد که خانواده اش را ترک کند. درنهایت زن می ماند و انتخاب اشتباهی که چند سال قبل بر آن اصرار داشته و تصمیمی که براساس احساسات و کورکورانه گرفته است. این خانم?ها معمولا قبل از ازدواج معتقدند مخالفانی که تکرار می?کردند «موقعیت تو برای او مهم است نه خودت» یا «او به خاطر خودت مشتاق به ازدواج نیست» به آنها حسودی کرده اند!
▪ چرا چنین ازدواج هایی این روزها زیاد دیده می شود؟
چون سن ازدواج بالا رفته و بیشتر پسرها یی که به سن ازدواج می رسند، تمایلی به تشکیل خانواده ندارند. به جز مشکلات اقتصادی، خیلی از مشکلات و معضلات اجتماعی که گریبانگیر جامعه شده، از جمله وجود زنان خیابانی به تجرد ناخواسته دختران و پسران منجر شده است. به علاوه چون این روزها خانم ها می توانند در عرصه های مختلف اجتماعی حضور پیدا کنند، موقعیت و جایگاه خوبی در جامعه به دست می آورند و با گروه های مختلف سنی هم در تماس قرار می گیرند. این ارتباط ها اگر کنترل شده نباشد و مدیریت نشود به بیراهه می رود. در چنین حالتی است که ناگهان چشم باز می کنند و می بینند دل در گروی کسی دارند که از هیچ نظر با آنها سنخیت ندارد و نه تنها از دو دنیای متفاوت هستند، بلکه آقا چند سال هم از آنها کوچک تر است. اگر هم کار به ازدواج نرسد، فکر می کنند احساسات و موقعیت اجتماعی شان، به بازی گرفته شده است.
▪ با این تفاسیر چطور می توان ازدواج کرد و خوشبخت شد؟ تمام ازدواج هایی که سن عروس در آنها بیشتر از داماد است، پایانی تلخ خواهد داشت؟
نه، اگر تناسب ها و معیارهای بین دختر و پسر در سطح معقولی باشند، ۱ یا ۲ سال بزرگ تر بودن عروس خانم و این فاصله سنی معکوس ولی اندک، بحران ایجاد نمی کند اما فاصله سنی معکوس ۶ یا ۷ سال یک زوج واقعا نگران کننده است. تجربه نشان داده عمر این ازدواج ها خیلی زود به سرمی آید و پس از چند سال زندگی مشترک، با خانم های سرخورده ای مواجه می شویم که باوجود آن شور و شوق اولیه برای به دست آوردن همسری جوان تر از دیگر همسالانشان، احساس شکست و ندامت می کنند.
▪ چطور باید تناسب در ازدواج را سنجید؟ چه معیارهایی باید بیشتر موردتوجه قرار بگیرند؟
درحقیقت چارچوب های اولیه لازم برای تشکیل زندگی مشترک باید وجود داشته باشد تا ما از نظر علمی یک زوج جوان را تشویق کنیم با هم ازدواج کنند. بعد از آن می گوییم که این ازدواج موفق خواهد بود یا نه. اگر این تناسب ها در دوره آشنایی اولیه سنجیده نشوند و دختر و پسر آنقدر براساس عواطف پیش بروند که توصیه های منطقی بزرگ ترها یا کارشناسان را نپذیرند، صددرصد می توان گفت زندگی مشترک موفقی نخواهند داشت. به مرور زمان، این عدم تناسب ها واضح تر می شود و آنها را آزار می دهد. دانستن اینکه تربیت، شیوه رشد و تکامل، محیط تربیتی و فرهنگ خانواده طرف مقابل چگونه است، واقعا مهم است. افراد علاوه بر صفات شخصیتی و رفتاری که از والدین خود به ارث می برند، با توجه به محیطی که در آن پرورش یافته اند، رفتارهایی نهفته در وجود خود دارند که در شرایط خاص بروز پیدا می کند. شما باید از نظر خانوادگی با همسرتان تناسب داشته باشید تا بتوانید او را درک کنید. فرض کنید در خانواده مرد، مردسالاری حاکم بوده و با این طرز فکر بزرگ شده و در خانه خانم فرهنگی کاملا مخالف این نگرش وجود داشته است. آیا حرف ها و باورهای آقا که از کودکی با وجودش عجین شده به نظر خانم مضحک نمی رسد؟ چگونه می توان اصل باورهای همسر را قبول نداشت و درکش کرد؟ به دلیل این عدم تناسب های خانوادگی، شما مدام سر موضوع?های کوچک با یکدیگر جر وبحث های جدی خواهید داشت؛ بحث هایی فرسایشی که پایانی ندارد.

 

شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : ابوذر

به گزارش خبرنگار «نیمرخ» برنا، برخی از افراد با اینکه زندگی مشترکی را آغاز کرده‌اند، اما نمی‌توانند، رابطه قبلی خود را فراموش کنند.« مهدی دوایی»دکترای روانشناسی و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی در این‌باره به برنا می‌گوید: یکی از دلایلی که با ارتباط داشتن با جنس مخالف، مخالفت می‌شود این است که بعد از ازدواج آسیب‌هایی به وجود می‌آید که قابل جبران نیست، زیرا از لحاظ رو‌انی یک لنگرگاهی می‌سازد که جابجایی این لنگرگاه یک مقدار زمان‌بر است. مهم این است که این افراد نگذارنند، رابطه خاص عاطفی برقرار شود.

در این رابطه‌ها گاهی آسیب‌های روانی ایجاد می‌شود که باعث می‌شود که آن فردی که رابطه قبلی داشته، زمانیکه ازدواج می‌کند، ذهنش هنوز درگیر رابطه قبلی خود باشد. در این مواقع فرد دچار پرخاشگری، احساس افسردگی، خوشحال بودن مصنوعی و ناامیدی می‌کند و یا حتی نسبت به رابطه قبلی خود احساس گناه می‌کند.

7 توصیه برای فراموش‌کردن دوستی‌های بدون سرانجام

1- به تمام این وابستگی‌ها «نه مقدس» بگویید: زمانیکه فردی ذهنش درگیر رابطه قبلی خود است، برای همیشه به این رابطه «نه مقدس» بگوید؛ یعنی تمام ذهن خود را که برای رابطه قبلی خود اشغال کرده است، تخلیه کرده و خود را پایبند زندگی مشترک خود کند.

برخی از افراد می‌گویند«ما می‌خواهیم با فردی که قبلا رابطه داشتیم، دوباره رابطه برقرار کنیم که فقط از احوالش باخبر باشیم»، و اگر از او باخبر باشیم، حتما با همسرمان زندگی مشترک خوبی داریم و اگر خبری از او نداشته باشیم، در زندگی مشترک‌مان هم مشکل به وجود آید. که این رفتار کاملا اشتباه است و امکان هرگونه زمینه‌سازی برای ارتباط مجدد را باید از بین برد.

2- تجربیات جدید ایجاد کنید
تمام وابستگی ها در رابطه قبلی به براساس تجربیاتی که در زندگی مشترک بالا می‌گیرد و یک زندگی معمولی برای اینکه بتوانند تجربیات گذشته را از بین ببرد، کفاف نمی‌دهد. این افراد بایستی کاری کنند که تعاملات بالایی با همسر خود داشته باشند. مثلا اگر هفته‌ای یک بار با آن فردی که رابطه داشتند، به سینما می‌رفتند، هفته‌ای 3دفعه با همسر خود به سینما بروند.

3- لنگرگاه‌های جدید بوجود بیاورید
یعنی زن و شوهر در زندگی مشترک خود، باید به دنبال یک لنگرگاه جدیدی بگردند که با هم آن را دوست دارند و به آن چیزی که علاقه دارند، به بازی گرفته و عمل کنند. زن و شوهری که قبلا هر گونه رابطه‌ای با فردی داشتند را فراموش کرده و باید به آن چیزی که علاقه مشترک دارند، بپردازند و برای به دست آوردن آن برنامه‌ریزی کنند. «بچه‌دار شدن» یک معقوله جدی است که می‌توان به آن پرداخت. بچه دار شدن باعث می‌شود زن یا مرد بیشتر وابسته زندگی خود شده و تمایل و جذب آنها نسبت به خانواده و همسر بیشتر شود.
البته روانشناسان در مواقع اختلاف، بچه‌دار شدن را هیچگاه توصیه نمی‌کنند. اما این مورد متفاوت است.

4- رابطه قبلی خود را نیمه‌کاره نگذارند
زوجین که هرگونه رابطه قبلی و پنهانی را قطع کنند و این رابطه آنها نباید نیمه کاره باشد. زیرا باعث بلاتکلیفی افراد در زندگی مشترک خود می‌شود و زندگی آنها بعد از ازدواج دچار لغزش شده و دیگر مستحکم و استوار نخواهد بود؛ در نتیجه هرگونه عواملی که باعث تحریک این رابطه می‌شود، از بین برده و خداحافظی کامل کنند.

5- عوامل جدایی را در ذهن خود یادآوری کنند
افراد باید علل شکست و قطع رابطه خود را با جنس مخالف خود را به یاد آورند، در نتیجه عواملی وجود داشته که آنها از هم جدا شده‌اند وگرنه با هم ازدواج می‌کردند. این عوامل اگر در ذهن فرد تداعی شود، خود به خود رابطه و یا فکر کردن به آن رابطه را در ذهن فرد از بین می برد.

6- جدایی بدون ابراز احساسات
وقتی فردی با خشونت تمام رابطه خود را به پایان برساند، دیگر هیچ دلیل توجیه کننده‌ای وجود ندارد که این رابطه را ادامه دهد و یا اصلا به آن فکر کند. حتی هر هدیه‌ای که از طرف فرد مقابل دریافت کرده است را به او برگرداند و هیچ بعد عاطفی نباید بین آنها وجود داشته باشد و از جمله‌های عاشقانه برای خداحافظی استفاده نکند، مثلا موقع قطع رابطه و خداحافظی گفتن این جمله که «سرنوشت روزگار، ما را از هم جدا کرد» کاملا اشتباه است.

7- هرگونه محرک تداعی خاطرات را از بین ببرند
فردی قبل از ازدواج اگر با کسی رابطه داشته و هدیه، کتاب و یا هر شی دیگری را از طرف مقابل گرفته است، از بین ببرد، تا خاطرات آن شخص برای او تداعی نشود و یا اگر دوشنبه ها با او قرار ملاقات می‌گذاشته، با همسر خود روز دوشنبه قرار نگذارند، تا آن روز برای آنها تداعی نشود و یا همان کادویی که برای او گرفته بود را برای همسر خود نگیرد.

سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : ابوذر
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. در حد توان علمی،دینی و تجربی در مورد مسائل مربوط به ازدواج به شما دوستان مشاوره و راهنمایی خواهم داد.منتظر نظرات،پیشنهادات و انتقادات شما هستم. به شما بازدیدکننده عزیز پیشنهاد میکنم مطالب گذشته موجود در آرشیو رو هم حتما مطالعه کنید.
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 70074
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content